یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۰۴

بررسي ميزان تحمل استرس بين دانشجويان مجرد و متاهل رشته روانشناسي

۱۶ بازديد
بررسي ميزان تحمل استرس بين دانشجويان مجرد و متاهل رشته روانشناسي

بررسي ميزان تحمل استرس بين دانشجويان مجرد و متاهل رشته روانشناسي

دانلود بررسي ميزان تحمل استرس بين دانشجويان مجرد و متاهل رشته روانشناسي

بررسي ميزان تحمل استرس بين دانشجويان مجرد و متاهل رشته روانشناسي
دسته بندي روانشناسي و علوم تربيتي
فرمت فايل doc
حجم فايل 50 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 81

بررسي ميزان تحمل استرس بين دانشجويان مجرد و متاهل رشته روانشناسي

 

 

پيشينه تحقيق :

استرس نظريه نيست بلكه كشف علمي است و دانشمندان بسياري در اين زمينه تحقيقات و مطالعاتي و مطالعاتي را انجام داده اند .

·        در سال 1913 ژاسپر در كتاب خود با عنوان آسيب شناسي رواني عمومي بر مفهوم واكنش تاكيد مي كند . از ديدگاه او واكنش پاسخي عاطفي در برابر يك حادثه است و اين مفهوم در چارچوب هورمونسازي فرد قابل تغيير است .

·       تقريباً در همين زمان آدلف مي ير ارتباط مستقيم ميان محرك هاي محيطي و پديده بيماري را به صورت فرضيه اي فرمول بندي مي كند . اما در حقيقت تحول اساسي در مفهوم استرس و نقش تعيين كننده آن در بيماري هاي مديون پژوهش هاي دوران ساز دكتور هانس سليه است.

·       سليه در سال 1936 ، اولين رسانه خود را مورد واكنش هشدار دهنده منتشر ساخت . در اواسط 1940 ، سليه شروع به كار برد واژه فشار در ميان يافته هايشان كرد . كاربرد اين واژه اگر چه تازگي داشت اما درخشش تحقيق وي همراه شمار گسترده انتشاراتش به تثبيت كاربرد نوين اين واژه در جامعه علمي كمك كرد .

مهمترين جنبه حائز اهميت تعاريف فشار سليه اين بود كه وي كاربرد سنتي را ملغي ساخت . او بر خلاف تصور كردن فشار به عنوان يك عامل يا نيرو ، انرا به عنوان نتيجه اي كه در اثر حضور عامل يا نيروي ديگري درون يك ارگانيزم ، ايجاد مي شود ، مي دانست . به اين نكته بايد توجه شود كه درك سليه از فشار در ارتباط با علم فيزولوژي است كه در مراحل تكاملي وابسته به عدم زيست شناسي موجود زنده است . سليه محرك را عامل استرس زا مي نامد و به زعم او بايد ميان استرس و عامل بوجود آورنده آن تفاوت قائل شد در حاليكه در فرهنگ عامه اين دو واژه مترادف هم بكار برده مي شوند. از ديدگاه سليه عوامل استرس زاگوناگونند . سرما ، گرما ، خستگي مواد سمي ، ضربه ، اشعه خورشيد ، تكانه هاي عصبي كار كردن مانند ترس و خشم و يا هرگونه عامل استرس زا كه باعث بروز واكنش مي شود . در استرس همواره واكنشي يكسان كه همان واكنشي غير اختصاصي است بوجود مي آيد و ارگانيزم خود را با وضعيت جديد سازگار مي كند . اين سازگاري براي حيات ضرورت دارد و هدف آن ، حفظ تعدل حياتي بنيادي است ، سليه در سال 1948 در مجموعه اي از كنفرانسهايش در كالج فرانسه سپس در ژوئن 1950 در بيمارستان لاتيك نشانگان انطباق عمومي (S.G.A) را با جنبه هاي بيوشيميايي و مكانيزم هاي هورموني اش بيان كرد . سليه متذكر شد كه بسياري از پژوهشگران بيش از او اختلال ارگانيسم را به هنگام پاسخ به تهاجمات محيط خارج بيان كرده اند .

نشانگان انطباق عمومي بوسيله سليه كمتر كامتر شد . اگر استرس را به منزله مجموعه كنش و واكنش تلقي كنيم نشانگان انطباق عمومي عبارت خواهد بود از جنبه هاي فيولوژيك ، خوني هورموني اين واكنش

·       سيف الله آقاجاني ارتباط بين تيپ شخصيتي C با راههاي مقابله با استرس را در بين دانشجويان دانشگاههاي اردبيل را بررسي نموده است .

از طريق نمونه گيري تصادفي انتخاب شدند و براي گرد آوري داده ها از تست تيپ شخصيتي C آيزينك و پرسشنامه راههاي مقابله با استرس لازاروس استفاده شد كه نتايج زير بدست امد .

بين نمرات اخذ شده در تست تيپ شخصيتي C و راههاي مقابله با استرس (هيجان محور) در دانشجويان مستعد سرطان C تفاوت معني داري بوده است .

و در مكانيسم هاي مسئله محور تفاوت معني دار مشاهده نشد . بدين معني كه دانشجويان مستعد سرطان نسبت به دختران غير مستعد سرطان از مكانيزم هاي هيجان محور بيشتر استفاده كرده اند اما در مكانيزم هاي مسئله محور مشاهده نشد بدين معني كه دانشجويان مستعد سرطان نسبت به دانشجويان غير مستعد سرطان از مكانيسم هاي هيجان محور بيشتر استفاده كرده اند اما در مكانيسم هاي مسئله محور به يك اندازه استفاده كرده اند .

 

پيشينه تحقيق :

استرس نظريه نيست بلكه كشف علمي است و دانشمندان بسياري در اين زمينه تحقيقات و مطالعاتي و مطالعاتي را انجام داده اند .

·       در سال 1913 ژاسپر در كتاب خود با عنوان آسيب شناسي رواني عمومي بر مفهوم واكنش تاكيد مي كند . از ديدگاه او واكنش پاسخي عاطفي در برابر يك حادثه است و اين مفهوم در چارچوب هورمونسازي فرد قابل تغيير است .

·       تقريباً در همين زمان آدلف مي ير ارتباط مستقيم ميان محرك هاي محيطي و پديده بيماري را به صورت فرضيه اي فرمول بندي مي كند . اما در حقيقت تحول اساسي در مفهوم استرس و نقش تعيين كننده آن در بيماري هاي مديون پژوهش هاي دوران ساز دكتور هانس سليه است.

·       سليه در سال 1936 ، اولين رسانه خود را مورد واكنش هشدار دهنده منتشر ساخت . در اواسط 1940 ، سليه شروع به كار برد واژه فشار در ميان يافته هايشان كرد . كاربرد اين واژه اگر چه تازگي داشت اما درخشش تحقيق وي همراه شمار گسترده انتشاراتش به تثبيت كاربرد نوين اين واژه در جامعه علمي كمك كرد .

مهمترين جنبه حائز اهميت تعاريف فشار سليه اين بود كه وي كاربرد سنتي را ملغي ساخت . او بر خلاف تصور كردن فشار به عنوان يك عامل يا نيرو ، انرا به عنوان نتيجه اي كه در اثر حضور عامل يا نيروي ديگري درون يك ارگانيزم ، ايجاد مي شود ، مي دانست . به اين نكته بايد توجه شود كه درك سليه از فشار در ارتباط با علم فيزولوژي است كه در مراحل تكاملي وابسته به عدم زيست شناسي موجود زنده است . سليه محرك را عامل استرس زا مي نامد و به زعم او بايد ميان استرس و عامل بوجود آورنده آن تفاوت قائل شد در حاليكه در فرهنگ عامه اين دو واژه مترادف هم بكار برده مي شوند. از ديدگاه سليه عوامل استرس زاگوناگونند . سرما ، گرما ، خستگي مواد سمي ، ضربه ، اشعه خورشيد ، تكانه هاي عصبي كار كردن مانند ترس و خشم و يا هرگونه عامل استرس زا كه باعث بروز واكنش مي شود . در استرس همواره واكنشي يكسان كه همان واكنشي غير اختصاصي است بوجود مي آيد و ارگانيزم خود را با وضعيت جديد سازگار مي كند . اين سازگاري براي حيات ضرورت دارد و هدف آن ، حفظ تعدل حياتي بنيادي است ، سليه در سال 1948 در مجموعه اي از كنفرانسهايش در كالج فرانسه سپس در ژوئن 1950 در بيمارستان لاتيك نشانگان انطباق عمومي (S.G.A) را با جنبه هاي بيوشيميايي و مكانيزم هاي هورموني اش بيان كرد . سليه متذكر شد كه بسياري از پژوهشگران بيش از او اختلال ارگانيسم را به هنگام پاسخ به تهاجمات محيط خارج بيان كرده اند .

نشانگان انطباق عمومي بوسيله سليه كمتر كامتر شد . اگر استرس را به منزله مجموعه كنش و واكنش تلقي كنيم نشانگان انطباق عمومي عبارت خواهد بود از جنبه هاي فيولوژيك ، خوني هورموني اين واكنش

·       سيف الله آقاجاني ارتباط بين تيپ شخصيتي C با راههاي مقابله با استرس را در بين دانشجويان دانشگاههاي اردبيل را بررسي نموده است .

از طريق نمونه گيري تصادفي انتخاب شدند و براي گرد آوري داده ها از تست تيپ شخصيتي C آيزينك و پرسشنامه راههاي مقابله با استرس لازاروس استفاده شد كه نتايج زير بدست امد .

بين نمرات اخذ شده در تست تيپ شخصيتي C و راههاي مقابله با استرس (هيجان محور) در دانشجويان مستعد سرطان C تفاوت معني داري بوده است .

و در مكانيسم هاي مسئله محور تفاوت معني دار مشاهده نشد . بدين معني كه دانشجويان مستعد سرطان نسبت به دختران غير مستعد سرطان از مكانيزم هاي هيجان محور بيشتر استفاده كرده اند اما در مكانيزم هاي مسئله محور مشاهده نشد بدين معني كه دانشجويان مستعد سرطان نسبت به دانشجويان غير مستعد سرطان از مكانيسم هاي هيجان محور بيشتر استفاده كرده اند اما در مكانيسم هاي مسئله محور به يك اندازه استفاده كرده اند .

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.