شنبه ۱۵ اردیبهشت ۰۳

زندگي دكتر قيصر امين پور و تحولات اجتماعي در سه دهه شعر ايشان تحقيقات انجام شده درباره ي دكتر قيصر امين پور آن اندازه حائز اهميّت است كه در ثبت وقايع اجتماعي و تاريخي سهم بزرگي را بر عهده مي گيرد و تعهّدات شاعر را در موارد اشعار دفاع مقدّس و اشعار آييني به اثبات مي رساند دسته بندي تاريخ و ادبيات فرمت فايل doc حجم فايل 366 كيلو بايت تعداد صفحات فايل 137 زندگي دكتر قيصر امين پور و تحوّلات اجتماعي در سه دهه ي شعر ايشان پيوست ها چكيده ي انگليسي پايان نامه چكيده اين مجموعه شامل مطالبي پيرامون زندگي دكتر قيصر امين پور و تحوّلات اجتماعي در سه دهه ي شعر ايشان ( 1364-1357 ) ، ( 1375-1364 ) ، ( 1385-1380 ) مورد بحث و برّرسي قرار گرفته است هدف از اين تحقيق : شناخت افكار ايدئولوژيكي شاعر ، آشنايي با تعهّدات اخلاقي و اجتماعي ، مردم گرايي و انسان گرايي شاعر ، احتراز شاعر از گروه ها و دسته هاي دوره اي شناخت ، شخصيّت علمي و آكادميك ايشان به عنوان استاد دانشگاه و نگاهي به بُعد روان شناسي شاعر در سرودن هر اثر مي باشد . روش تحقيق براي رسيدن به هدف مورد نظر ، گردآوري فيش ، مطالعات كتابخانه اي و كاربرد اينترنت همراه با روش توصيف و كاربرد مي باشد . طبق تحقيقات انجام شده قيصر شاعري هم درد است كه از ميان توده ي مردم ظهور مي كند امّا هيچگاه توده اي نمي شود . قدرت اعتراض و شكايت شاعر و شيوه ي روايي گري او در رساندن اخبار جنگ شايسته ي تحسين است . او خود فرزند جنگ بود و تنها ديده ها را مي سُرود نه شنيده ها را . او از ابتدا شاعر انقلاب و دفاع مقدّس بود و در ميانه ي عمر تبديل به شاعري از جنس مردم گشت و سرانجام به دنبال خويشتن خويش مي گشت تا نيمه ي پنهاي خويش را كشف و جوابي براي سؤال هاي فلسفي خويش بيايد و سرانجام از دور ، دستي بر آتش رساند و عارفي عاشق گونه در لباس عرفاني ظاهر شد . او بي تفاوت بود ، بي تفاوت به زر و زور ، بي تفاوت به رياكاري و نمايش مردم و بي تفاوت به خودش . آن زمان كه خود را شناخت خود را به خدايش باخت و با هجرت از اين دنيا ساخت . مقدّمه به نام آن خدائي كه شعور را در وجود انسان نهاد تا گوهر شعر را بيابد و آويزه ي وجود خويش نمايد . هر آينه شعر و شاعري در ميان جوامع مختلف مايه ي آرامش روح و روان است تا آنجا كه شعرا را دنباله رو انبياء معرّفي نموده اند . اينك نيز با استعانت از خداوند متعال ، دستي از آستين بيرون آورده و گذري بر كوچه هاي شعر معاصر زده ايم ، كوچه هايي كه چندي است با آب و جاروي احساسات و عواطف آراستگي خاصّي پيدا كرده است . يكي از آراستگان ادبيّات معاصر دكتر قيصر امين پور است كه سرآمد شاعران معاصر و نماينده ي ادبيّات دفاع مقدّس است در اين كتاب سعي بر اين است طبق ضرورت، چشم اندازي بر زيبايي شناسي ، روان شناسي ، جنبه هاي اخلاقي و اجتماعي شعر داشته باشيم تا پاسخي باشد براي نيازمندان شعر و ادب تا طَرفي بربندند و در راه نمانند . به اميد آن روز طرحنامه ي تحقيق الف ) اهميّت تحقيق تحقيقات انجام شده درباره ي دكتر قيصر امين پور آن اندازه حائز اهميّت است كه در ثبت وقايع اجتماعي و تاريخي سهم بزرگي را بر عهده مي گيرد و تعهّدات شاعر را در موارد اشعار دفاع مقدّس و اشعار آييني به اثبات مي رساند و كمكي است براي دانش جوياني كه در رشته ادبيّات به تدريس مشغولند تا شايد فضاي سياسي ، اجتماعي و فرهنگي شاعر را بهتر درك كرده ودانش آموزان نيز با اين شاعر شهير كه كم و بيش در كتب دبيرستاني معرّفي مي شود آشنايي لازم را پيدا نمايند و به درك بيشتر مضامين و محتواي شعري اين شاعر پي ببرند . ب ) هدف از تحقيق شعر و ادبيّات از ديرباز در ممالك شرقي از اهميّت والايي برخوردار بوده است امّآ آن شاعري ماندگار است كه افكار والايي داشته باشد و براي دفاع از ميهن و آرمان هاي اسلامي ، مايه گذاشته باشد . برخلاف اعتقادات گروهي از روشنفكران كه قيصر را جزو گروههاي خاصّي معرّفي كرده بودند ، با اين تحقيق گرد و غبار اين اتّهامات از دامن اين شاعر پاك مي گردد و مردمي تر نمود پيدا مي كند . زيرا او هم شاعر كودكان و نوجوانان است ، هم شاعر ولايي و آييني و هم شاعر جبهه و جنگ بنابراين يكي از ماندگارترين چهره هاي شعر و ادبيّات معاصر مي باشد . ج ) روش شناسي تحقيق : روش تحقيق بر اساس : گردآوري فيش هاي اطّلاعاتي از منابع و مآخذ ، مجلّات علمي استفاده از كتابخانه ها ، كمك از اينترنت و بانك هاي اطّلاعاتي و درآخر روش توصيفي و كاربردي مي باشد . د ) پيشينه ي تحقيق : تا آن جا كه اطّلاعات و معلومات من اجازه مي دهد اين مقوله با كم و كيف و شيوه هاي خاصّي كه در پيش گرفته شده است سابقه ندارد . هر چند مقاله هاي مختلفي درست بعد از درگذشت مرحوم قيصر امين پور ارائه شد امّا هر يك به بُعدي از ابعاد شخصيّتي ، افكاري ، محتوايي و فرماليستي شعر او پرداخته بودند و همين اواخر دانشجوي مصري ، خانم اميره عبدالحكيم مصطفي ، عنوان پايان نامه ي خود را « جماليّات الاداء الغوي في شعر قيصر امين پور » و ترجمه المجموعه الشعريه ( يا نگاهي به گل ها همه آفتاب گردانند ) انتخاب كرده است كه در دانشگاه منوفيه مصر مراحل پاياني تدوين را مي گذراند . در ضمن رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در مصر اخيراً در حال تمهيد مقدّمات سفر علمي براي نويسنده ي اين پايان نامه به ايران بودند تا از نزديك با شخصيّت ادبي اين شاعر گرانمايه و آثار ادبي او آشنا شود و بر غناي علمي رساله اش بيفزايد امّا متأسّفانه با در گذشت دكتر قيصر امين پور ، اين نويسنده بايد در آثار گرانقدر ايشان تفحّص نمايد . يكي ديگر از پژوهندگان اين موضوع دانشجويي به نام شايسته دستخط گشتي مي باشد كه بر روي عنوان« اصالت زيبايي شناسي در اشعار قيصر » در مهر ماه 1383 كار كرده است امّا تا كنون بر روي جنبه هاي مختلف اين شاعر تحقيقي صورت نگرفته است . نقد چيست ؟ نقد در نزد قدما با آن چه امروزه از آن استنباط مي شود متفاوت است . در نزد قدما مراد از نقد معمولاً اين بوده است كه معايب اثري را بيان كنند و مثلاً در اين كه الفاظ آن چه وضعي دارند يا معني آن بر گرفته از اثر ديگري است و به طور كلي از فراز و فرود لفط و معني سخن مي گفتند و اين معني از خود لغت نقد فهميده مي شود زيرا نقد جدا كردن سره از ناسره است . توضيح اين كه در ايّام باستان كلّاً دو نوع پول بود . پول نقره ( درم ) و پول طلا ( دينار ) گاهي در دنيا تقلّب مي كردند و به آن مس مي آميختند و در اين صورت عيار طلا پايين مي آمد . در روزهاي نخست تشخيص مس مخروج با طلا با چشم ميسّر نبود . البتّه بعد از گذشت مدّتي ، مس اندك اندك سياه مي شد 1 چنان كه حافظ فرموده است : خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان تا سيه روي شود هر كه در اوغِش باشد به سكّه ي تقلبي زر مغشوش و ناسره و امثال اين مي گفتند . چنانكه حافظ فرموده است : يار مفروش به دنيا كه بسي سود نكرد آن كه يوسف به زر ناسره بفروخته بود لذا در معامله هاي كلان ، زر را به صرّاف عرضه مي كردند تا درجه ي خلوص زر را مشخص كند . در بازار صرّاف با محكي كه به سكّه مي زد درستي يا نادرستي آن را مشخص مي كرد و عيار آن را مي سنجيد . لذا در مقام تشبيه آثار ادبي را هم به طلا مانند كرده اند كه ممكن است مغشوش باشد و نقّاد آن خالصي ها را با محك نقد ادبي مشخص مي كند . بدين ترتيب چنان كه اشاره شد كار منتقدان باستان بيشتر نشان دادن نقاط ضعف بوده است . جامي در سجه الابرار به منتقدان مي گويد : عيب جويي هنر خَود كردي عيب ناديده يكي صد كردي گاه بر راست كشي خط گزاف گاه بر وزن زني طعن رخاف گاه بر قافيه كان معلول است گاه بر لفظ كه نامقبول است گاه نابرده سوي معني پي خرده گيري ز تعصّب بروي در غرب باستان هم چنين بوده است « فرهنگ وبستر »ذيلِ «criticism» مي نويسد عمل نقّادي كه معمولاً عيب جويي است . جالب اين است كه اين واژه نيز در ارتباط criterion ( از اصل يوناني krinein به معني سنجش است ) كه به معني محك است اما در دوران جديد نقد نقاط قوّت مطرح است . لذا منتقد ادبي مي كوشد با تجزيه و تحليل آن اثر ادبي ، اولّاً ساختار و معني آن را براي خوانندگان روشن كنند و ثانياً قوانيني را كه باعث اعتلاي آن اثر ادبي شده است توضيح دهد . لذا نقد ادبي از يك سو به كار گرفتن قوانين ادبي در توضيح اثر ادبي است و از سوي ديگر كشف آيين هاي تازه ي ممتازي است كه در آن اثر مستقر است . (اليوت) نقد شناس معروف در مقاله ي سنّت و استعداد فردي مي گويد : قوانين ادبي مجموعه ي بسته اي نيستند و تعبير و تفسير ما از آثار كهن ، مدام آن ها را دگرگون مي كند . 2 نقد ادبي كاري خلّاق است و گاه منتقد ادبي به اندازه ي صاحب اثر بايد داراي ذوق و خلّاقيت باشد در حالي كه نويسنده و شاعر ضرورتاً اهل فضل و آشنا به همه ي فوت و فن هاي علوم ادبي نيست حال آن كه منتقد ادبي بايد دقيقاً به علوم ادبي آشنا باشد تا از آن ها به عنوان ابزاري در تجزيه و تحليل عوامل علّو آن اثر ادبي بهره گيرد .بدين ترتيب مي توان به اهميّت نقد ادبي در گسترش ادبيات و متعلّقات آن پي برد زيرا با نقد ادبي اوّلاً همواره ادبيات و علوم ادبي متحوّل و زنده مي ماند زيرا منتقد در بررسي آثار والا از آن بخش از ابزارهاي ادبي استفاده مي كند كه كار آمد است و خود به خود برخي از ابزارهاي علمي و فنّي فرسوده از دور خارج مي شوند و ثانياً با بررسي آثار والا معايير و ابزارهاي جديدي را كشف مي كند و به ادبيّات كشور خود ارزاني مي دارد . خوانندگان به كمك منتقدان ادبي معاييري به دست مي آورند كه آثار والا را بشناسند و بدين ترتيب به آثار سطحي وقعي ننهند و اين باعث مي شود كه جريان فرهنگي و هنري و ادبي در مسير درست خود حركت كنند و صاحبان رأي و انديشه و ذوق و نبوغ ، مقام شايسته ي خود را باز يابند . منتقد در تجزيه و تحليل هاي خود علل برجستگي اين آثار را براي مردم توضيح مي دهد و در اين صورت گويي غير مستقيم به مردم مي فهماند كه چه آثاري فاقد ارزشند . در كشورهايي كه نقد ادبي رواج و اهميّت بيشتري دارد ، وضع نويسنده و شاعر و نشر و مطبوعات و جريانات فرهنگي معمولاً بسامان است و معمولاً حق به حقدار مي رسد و متعلّقات فرهنگي كمتر مجال سوء استفاده مي يابند . امروزه نقد ادبي چنان به سرعت در حال تغيير است كه هر آينه بيم آن مي رود كه جاي و نام خود را به نظام ديگري به نام « نظريه هاي ادبي » بدهد . درباره ي نقد ادبي آن قدر سخن گفته اند كه امروزه يكي از شاخه هاي مطالعات ادبي ، نقد شناسي و بحث در مورد خود نقد است . بنابراين مي توان از نقد ادبي با توجه به تاريخچه اش انتظارات متعددي داشت : عيب اثري را گفتن ، اثري را وصف كردن ، تجزيه و تحليل ادبي ، ديگر گونه خواندن اثري ، تأثير خود را از اثري بيان كردن ، اين انتظارات اوّلاً در هر دوره اي فرق مي كند و ثانياً بستگي به فلسفه يا سليقه ي منتقد دارد . مثلاً « ميشل فوكو » در مقاله ي معروف « مؤلف چيست ؟ » نقد را چنين تعريف مي كند : « كار نقد ، آشكار ساختن مناسبات اثر با مؤلف نيست و نيز قصد ندارد تا از راه متون ، انديشه يا تجربه اي را باز سازي كند بلكه مي خواهد اثر را در ساختار ، معماري ، شكل ذوقي و بازي مناسبات دروني اش تحليل كند.3 در اين جا ، مسئله اي پيش مي آيد : اثر چيست ؟ نقد متغيّر ادبي انواعي دارد . كلام ادبي شبكه اي از روابط معنايي و لفظي بين كلمات و جملات است چه آگاهانه به وجود آمده باشد و چه ناآگاهانه . تفسير ادبي در معناي قديم توضيح اين روابط لفظي و معنايي بين كلمات و جملات است امّا تفسير ادبي جديد ( با عنايت به ساختار شكلي ) از هم گسيختن اين روابط و ايجاد روابط ديگري است . لذا يك بار متن از حالت انجماد و تشكّل خارج و سيّال و ذوب مي شود و بار ديگر دوباره شكل مي گيرد و منجمد مي شود اين شكل دوم كه فهم ديگري است ممكن است با فهم اوّل يعني تشكّلي كه نويسنده ايجاد كرده است متفاوت باشد . نقد ادبي تعريف نقد : نقد در لغت به معني « جدا كردن دينار و درهم سره از ناسره و تميز دادن خوب از بد و بِهين چيزي برگزيدن است . در اصطلاح ادب ، تشخيص محاسن و معايب سخن و نشان دادن بد و خوب اثر ادبي است . اهميّت و فايده ي نقد ادبي 1- نقد ادبي امكان درك نكته هاي بديع و لطيف آثار را فراهم مي كند در نتيجه خواننده مي تواند از مطالعه ي آثار ادبي بهره و لذّت ببرد . 2- ارزش واقعي آثار ادبي را آشكار مي كند و مشخص مي كند كه رعايت چه قواعد و اصولي سبب شده تا اثري مورد قبول واقع شود و يا وجود چه عواملي سبب شده تا اثري مورد بي اعتنايي قرار گيرد . 3- نقد ادبي مانع از آن مي شود كه گزافه گويان و مدّعيان دروغين بتوانند آثار بي ارزش خود را به جويندگان و طالبان هنر عرضه كنند . 4- نقد ادبي ، وقتي مفيد خواهد بود و ارزش و اهميّت دارد كه دور از شايبه ي اغراض باشد . 5- نقد ادبي ، گذشته از اين كه سازنده و داراي اهمّيت فراوان است گاهي خود نوعي آفرينش هنري نيز محسوب مي شود 4. حدود و امكان نقد ادبي نقد ادبي ، بررسي همه جانبه و كامل يك اثر ادبي است . گذشته از اين اكتفا كردن به شكل ظاهري اثر يعني توجه به نقد لغوي كافي نيست و منتقد مي بايد به بحث در باب جوهر و معني و مضمون يك اثر ادبي نيز بپردازد ( نقد معني ) و هدف و غرض خاص شاعر يا نويسنده را بازگو كند . اغلب مردم ذوق را ملاك سنجش آثار ادبي دانسته اند و به همين دليل است كه غالباً در ميان مردم در تعيين بهترين شاعر يا نويسنده اختلاف هست . - منتقد بايد با ديد و وجدان علمي و دور از هر نظر شخصي و با ميزان هاي منطقي و علمي به كار نقد و نقّادي بپردازد . كامل ترين نوع نقد آن است كه بر كامل ترين شناخت و جامع ترين ديده ها مبتني باشد . انواع نقد :5 نقد ظاهري : نقدهايي كه مربوط به شكل ظاهر و صورت هاي عيني يك اثر ادبي است مثل : نقد لغوي ، نقد فني ، نقد زيبايي شناسي . نقد لغوي : برّرسي و ارزيابي كاربرد زبان و اصول و قواعد آن در يك اثر ادبي و مربوط به همه ي آثار ادبي است چه نظم و چه نثر . نقد فني : برّرسي و چگونگي كاربرد فنون بلاغي در شعر و نثر و ميزان ارزش و اعتبار آن هاست . نقد زيبايي شناسي : برّرسي جوهر هنر به دور از محتواي خاص آن است . ريشه و اساس اين شيوه را در اروپا مي توان در نظريه هاي « كالبريج » انگليسي و « ادگار آلن پو » آمريكايي بايد جستجو كرد . نقد معنايي : نقدهايي كه با محتوا و درون مايه اثر ادبي ارتباط دارد . مانند نقد اخلاقي ، نقد تاريخي ، نقد اجتماعي ، نقد روان شناسي . نقد اخلاقي : كه در آن ارزش هاي اخلاقي را اصل و ملاك نقّادي شمرده اند شايد از قديمي ترين شيوه هاي نقد ادبي است . افلاطون در شعر و درام به تأثير اخلاقي و اجتماعي اثر توجه مي كند . ارسطو نيز معتقد است كه هدف شعر ، خاصه تراژدي بايد تصفيه و تزكيه ي نفس باشد . در اروپا ، اهل كليسا در قرون وسطي شعر را به واسطه ي آنكه در خدمت اخلاق نبوده است غذاي شيطان و مايه فساد و ظلالت مي دانند . نقد اجتماعي : عبارت است از نشان دادن ارتباط ادبيات با جامعه و تأثير جامعه در ادبيّات و همچنين تأثير ادبيات بر جامعه « ميپوليت تن » از منتقدان مشهور نقد اجتماعي است و ادبيات را محصول سه عامل مي داند : 1- زمان 2- محيط اجتماعي 3- نژاد .6 آثار شاعران زير را مي توان با شيوه ي نقد اجتماعي نقد كرد . فردوسي ، مولوي ، سنايي ، عطار كه هر كدام به طرح مشكلات اجتماعي و اخلاقي زمان خود پرداخته اند . نقد اجتماعي در دوره ي بيداري يعني از اوان مشروطيت چه در شعر و چه در نثر رواج مي يابد از شاعران و نويسندگان معروف اين دوره مي توان به اديب الممالك فراهاني ، علّامه دهخدا ، ملك الشعراي بهار ، زين العابدين مراغه اي و ... اشاره كرد امروزه غالباً شعر و داستان و نمايش نامه را از ديدگاه نقد اجتماعي مورد برّرسي قرار مي دهند و آن را از معتبرترين انواع نقد به شمار مي آورند . نقد ادبي ايران و جهان سقراط نخستين منتقد ادبي است كه انديشه هايي از او در عرصه ي نقد ادبي به صورت مكتوب به جا مانده است . البته همانند ساير انديشه هاي فلسفي و حكيمانه ي سقراط انديشه هاي او در زمينه ي نقد ادبي نيز به صورت مستقيم بلكه از طريق آثار افلاطون و تنگاتنگ در هم آميخته و با افكار و انديشه هاي او به ما رسيده است و براي ما به يادگار مانده است . سه رساله ي دفاع سقراط ( آپولوژي ) ، عشق و زيبايي ( فايد روس ) و هنر راوي ( ايون ) مهم ترين آثار در زمينه ي نقد آراي ادبي و نقد آميز سقراط هستند . در رساله ي (آپولوژي) كه شرح و دفاعيات سقراط در دادگاهي است كه او را به مرگ محكوم كرد از قول سقراط چنين مي خوانيم : « پس از آن كه از آزمودن مردان سياسي فراغت يافتم به شاعران روي آوردم تا برخود روشن كنم كه من از آنان نادان ترم . از اشعارشان قطعه هايي برگزيدم كه با كوشش فراوان ساخته بودند و بهترين آثارشان به شمار مي رفت خواستم تا معني اين شعرها را توضيح دهند تامن نيز چيزي بياموزم . شرم دارم پاسخ آنان را بازگو كنم . همين قدر مي گويم كه همه ي حاضران بهتر از خود شاعر درباره ي آن شعرها سخن گفتند . بدين سان دريافتم كه شاعران در شعر سرورن از دانايي مايه نمي گيرند بلكه آثارشان زاده ي استعداد طبيعي و جذبه اي است كه گاه به گاه به آنان روي مي آورد . درست مانند پيشگويان و سرودخوانان پرستشگاه ها ، كه سخنان زيبا به زبان مي آورند . بي آنكه معني گفته هاي خود را بدانند . گذشته از اين ، بدين نكته نيز پي بردم كه شاعران چون شعر مي سرايند ، گمان مي برند كه همه چيز را مي دانند و حال آنكه هيچ چيز نمي دانند . 7 از اين گفته ي منسوب به سقراط چنين بر مي آيد كه اولين نيروي فهم ، نقد ، تفسير شعر ، و قريحه ي آفرينش شعر و به نظم در آوردن كلام ، تفاوت اساسي قائل بوده و بر اين عقيده بوده كه منتقد شعر مي تواند از سراينده ي آن ، شعر را بهتر درك و نقد و تفسير كند . و به دليل اهميّت تاريخي اين نظر ، بايد آن را سرچشمه و منشأ نقد ادبي در تاريخ ادبيات جهان دانست . در يك نگاه كلّي بايد گفت كه از ديد سقراط ، شعر و ادبيات حاصل نوعي حالت جذبه ، وجد ، خلسه و از خويش بي خويشي است . در چنين لحظاتي است كه سروش غيبي شعر و تخيّلات شاعرانه را به شاعر ، سخنور ، يا اديب كه در حالت ناهشياري بيدار – خواب است . گويي دارد در بيدراي رؤيا مي بيند ، الهام مي كند و او در دريافت اين حالات و آفات ، اختياري از خود ندارد . از اين ديدگاه سقراط شاعري را نوعي ديوانگي و جنون مي پندارد . ( البتّه جنوني شريف كه هديه ي خدايان به انسان است ) 8 به نظر سقراط شعر و سخنوري و نقّادي را نبايد با لفاظّي و زياده گويي اشتباه گرفت و بايد مهار و لگام كلام را در اختيار داشت و به اندازه و هنجار آن تازاند. همچنين بايد كلام در شعر يا خطابه داراي نظم و نسقي باشند و طوري نباشند كه جا به جا كردن اجزاي شعر يا خطابه تأثيري در معنا و مفهوم آن نداشته باشد و فرقي نكند كه كدام جزء را اوّل را بخوانيم كدام را بعد . « هر خطابه و گفتار چون موجود زنده اي است كه سر و تن و پا و به عبارت ديگر آغاز و ميان و پاياني دارد و از اين رو اجزاي آن بايد چنان به هم پيوسته باشند كه با يكديگر و با تمام خطابه سازگار باشند . 9 بنابراين اثر ادبي از ديد سقراط بايد متناسب و داراي ساختار موجود زنده باشد و اجزاي آن با هم در هماهنگي و تركيب ارگانيك باشد و كل واحد و منسجمي را تشكيل دهند . - از ديدگاه سقراط يكي ديگر از ويژگي هاي لازم براي هر اثر ادبي ، اخلاقي بودن آن است . هنر بايد پاك و نيك و شريف باشد و به پستي ها آلوده نشده باشد . چون سقراط شعر و سخنوري را از منظر اخلاق مي نگريسته و درباره ي ارزش آن ها بر مبناي ملاك ها و معيارهاي اخلاقي حكم و داوري مي كرده است . به همين دليل ، هنري را كه هدف نهايي آن فقط ايجاد لذّت و خوش آمدن باشد و در آن نشان از خيرخواهي و نيك خويي نباشد ، هنري بي فايده و نازيبا مي شمرده است . سقراط شعر يا خطابه اي را كه در آن ها سخنان كفرآميز ، شرارت آميز ، وقيحانه ، دور از شرم و گناه آلود به كار رفته باشد هنري مُضر ، زشت ، ننگين مي شمرده و خالق آن را مستحقّ عقوبت و مجازات مي دانسته است . سقراط در رساله ي « فايد روس » بحث مفصّلي دارد درباره ي جاودانگي روح و مشاهده ي « حقيقت و زيبايي مطلق » در مسير و سفر هزاران ساله خود ، پيش از ورود به كالبد انساني و بر اين باور است كه از ميان ارواحي كه به ديدار حقيقت نائل مي شوند ، گروهي كوچك كه بيش از ديگران توفيق تماشا يافته اند در تن كساني جاي مي گيرند كه دوستداران دانش و جويندگان زيبايي خواهند شد و يا كمر به خدمت فرشتگان دانش و هنر خواهند بست و خدمتگزاران عشق خواهند گرديد . 10 بنابراين از ديد سقراط ، هنر و ادبيات ، اموري روحاني و مقدّس هستند و پردازندگان به آن ها نيز در حقيقت ديوانگاني هستند كه ديوانگيشان بايد ديوانگي خدايي ، تأييد شود . اينان با ديدن زيبايي در اين جهان ، زيبايي حقيقي را كه در مسير و سياحت روحاني بيش از هبوط زميني ، در آسمان ها و در ملازمت خدايان ديده اند به ياد مي آورند . مي خواهند به پرواز درآيند ولي در خود توان بال و پرواز نمي بينند . ناچار چون مرغي شكسته بال ، غرق در جنون و خواهش و حرمان به هنر روي مي آورند و عشق به زيبايي را از طريق آن باز آفريني و يادآوري مي كنند . - سقراط دو اصل اساسي را براي خلق سخن خوب چنين مي داند : « اصل نخست اين است كه سخنور جزئيّات كثير و پراكنده را يك جا و با هم ببينند و بدين سان به صورتي واحد برسد تا هر گاه كه درباره ي موضوعي سخن مي گويد نخست موضوع سخن خويش را تعريف كند و براي شنونده روشن سازد كه درباره ي چه چيز سخن خواهند گفت . اصل دوّم اين كه صورت واحد را به نحو درست به اجزاي طبيعي آن تقسيم كند و هنگام تقسيم چون قصّابي نوآموخته قطعه ها را نشكند . 11 - سقراط خود را طرفدار روش جمع و تقسيم مي داند « چه در سخن پردازي و نوشتن و چه در انديشيدن ، و كلامي را خوش مي دارد كه بتواند در واحد ، جزئيات كثير را ببيند و در جزئيات كثير ، صورت واحد را و او چنين هنري را هنر « اهل ديالكتيك »[1] مي نامد . سقراط شعر را ميوه ي غلبه بي خويشي ، ناهوشياري ، پر از جذبه و وجد و سرشار از خلسه و خواب مي داند و مي گويد كه براي القاء و الهام شعر و خنيا و ترانه بايد شاعر ، سعادت برخورداري از چنين حالات و آفاتي را داشته باشند و گرنه بي بهره ازجذبه ي غيبي ، ساخته اش بي روح ، خشك ، صنعت گرانه ، عبارات پردازانه مي شود و نه اثري خواهد داشت ، نه شور و حالي بر خواهد انگيخت ، نه ارزشي را دارا خواهد بود . نگاه افلاطون به ادبيّات نگاهي كاملاٌ اخلاقي – اجتماعي است و نقد ادبي او نيز از همين ديدگاه يعني برّرسي آثار اخلاقي – اجتماعي ادبيّات صورت گرفته است . او ادبيّات را در خدمت تهذيب اخلاقي و تعالي روحي فرد در اجتماع مي خواهد و آن را تا آن جا قبول دارد كه خدمتگزار و ابزار پيشرفت اخلاقي و معنوي انسان باشد نه بيشتر . در جامعه ي آرماني او كه همان مدينه ي فاضله است ادبيات هيچ نقشي نمي تواند داشته باشد مگر نقش به كمال رساندن انسان ، شُستن آلودگي ها و پستي ها از ضمير انسان ، زدودن زنگارها از روح و روان بشر ، آراستن او به اخلاقيّات شريف و والا . ادبيّاتي كه بد آموزي دارد و روح و روان آدمي را مخصوصاً كودكان و جوانان را كه تأثيرپذيرتر از بزرگسالان هستند ، آلوده مي سازد ، ادبيّاتي كه از خدايان چهره اي پست و شرير ارائه مي دهد ، ادبيّاتي كه انسان را تنبل و گمراه و پست بار مي آورد ، ادبيّاتي كه جز شر چيزي در پي ندارد ، ادبيّاتي كه با ايجاد ترس از مرگ و دنياي پس از مرگ باعث مي شود كه جوانان ، بر اثر ترس از مرگ زندگي به هر صورت راحتي همراه با ننگ و خفّت شكست و تسليم و تحقير ، بر مرگ ترجيح مي دهند و در جبهه هاي جنگ به جاي جانفشاني ، ننگ فرار يا تسليم را بپذيرند ، اين گونه ادبيّات مذموم و ناپسند است و بايد ممنوع باشد و از شرّ آن در جامعه جلوگيري شود . جامعه ي آرماني بايد جلوي اين گونه ادبيّات را بگيرد و به شدت مورد مراقبت و سانسور باشد و نبايد به آثار ادبي با بار مضموني و اخلاقي منفي ، عليرغم همه ي زيبايي ها و ارزش هاي هنري اجازه ي انتشار داده شود . و در مجموع به ادبيّات تنها در چارچوب اخلاقيّات توجّه داشتند و از لحاظ عقلاني اهميّت زيادي براي ادبيّات و شعر قائل نبودند و به همين دليل به فكر هم نيفتادند كه قوانين و اصولي براي ادبيات وضع و مشخص كنند و نقد ادبي آنها در كل نگاه كلّي نقدي اخلاقي و محافظه كارانه بود . نقد ادبي در يونان باستان از ديدگاه ارسطو ارسطو كه با نگرش منطقي به پديده ها ، همه چيز را قانونمند و نظم پذير مي دانست ، نخستين انديشمندي بود كه كوشيد قوانين و اصول آفرينش ادبي را كشف و تدوين كند ، شناخت آفريده هاي ادبي را به قاعده و نظم در آورد و اُسلوب ها و موازيني براي سنجش و داوري آن ها ايجاد كند . به همين دليل اين آموزگار نخست را به حق بايد بنيان گزار و پدر شيوه هاي منطقي نقد و نظريه پردازي ادبي دانست . مهم ترين اثر به جا مانده از ارسطو در زمينه ي ادبيات و نقد ادبي رساله ي « فن شعر » است . البتّه ارسطو آثار ديگري نيز در زمينه ي نقد ادبي داشته كه يا به طور كلي از بين رفته و يا تنها بخش ها بسيار ناچيز از آن بر جاي مانده است مانند رساله هايي در باره ي شاعران و رساله هايي درباره ي ابداعات . رساله ي« فنّ شعر » داراي بيست و شش بخش كوتاه است . چهار بخش نخست آن به تعريف شعر و شاعري مي پردازد و درباره ي رابطه ي ميان شعر و تقليد ، منشاء و انواع شعر و انواع تقليد بحث مي كند . بخش پنجم مقدمه اي است بر سه موضوع كمدي ، تراژدي ، حماسه . در بخش ششم تا بخش بيست و دوّم به تعريف تراژدي و مشخّصات آن مي پردازد . سه بخش از آخرين بخش هاي رساله ي ؟ « فن شعر » درباره ي حماسه است و در اين سه بخش پس از برّرسي ناقص و كوتاهي درباره ي شعر حماسي ، به بررسي شعر حماسي هومرمي پردازد . در آخرين فصل رساله نيز به مقايسه ي بين تراژدي و حماسه پرداخته و با استدلالي منطقي ثابت مي كند كه تراژدي بر حماسه برتري دارد و از آن عالي تر است . در يك فصل از رساله نيز به پاسخ گويي بعضي از اشكالات منتقدان اختصاص يافته و در آن ارسطو خطاهايي را كه در فنّ شعر ممكن است روي دهد ، بررسي ، تجزيه و تحليل كرده است . يكي از انگيزه هاي اساسي ارسطو در نگارش رساله ي فنّ شعر ، پاسخ دادن به ايرادها و انتقادهايي بوده كه افلاطون از ديدگاه اخلاق و دانش بر شعر و ادبيّات وارد كرده بود ، و ردّ شبهات مطرح شده از طرف او بود . افلاطون شعر را از جهت اخلاقي ، زيان آور و ويرانگر مي دانست و از ديدگاه معرفت شناسانه ي آن را دور از حقيقت و فاقد ارزش علمي مي پنداشت . او ارزش زيبايي شناسانه ي ادبيّات را در نظر نمي گرفت يا ناچيز و بي مقدار مي شمرد و به جاي آن از ديدگاه ارزش اخلاقي به ادبيّات نگاه مي كرد . از ديد افلاطون ، شعر بسي از حقيقت دور است و اگر هم نشاني از معرفت در آن است ، پيوندش با معرفت حقيقي ، بسي سست است و از معرفتي مبهم و مه آلود سرچشمه مي گيرد . ارسطو براي پاسخ دادن به اين شبهات و انتظارات ، رساله ي فنّ شعر را به رشته ي تحرير درآورد . از ديد ارسطو ، ادبيّات ، اعم از نثر و نظم شعر ، همچون ساير هنرهاي ديگر بر مبناي دو شالوده ي اصلي بنيان گرفته است يكي از اين شالوده ها طبيعت تقليدگر ذهن و روح انسان است و ديگري نياز طبيعي اش به توازن ، هماهنگي و ريتم است . بنابراين ادبيّات در همه ي شكل هاي گوناگون خويش ، گونه اي فرآورده ي ذهني است كه از طبيعت مقلّد انساني صاحب قريحه و خلّاق سرچشمه مي گيرد و نياز روحي او به هماهنگي و توازن را ارضا مي كند . ارسطو بر اين عقيده است كه انسان به طور غريزي تقليد گر است و از تقليد ماهرانه ي صورت ها و سيرت ها لذت مي برد . شاهد اين دعوي اموري است كه در عالم واقع جريان دارد . « چه موجوداتي كه چشم انسان از ديدن آن ها ناراحت مي شود ، اگر آن ها را خوب تصوير نمايند از مشاهده ي تصوير آن ها لذّت حاصل مي شود » . 12 همچنين ارسطو گرايش به هماهنگي و توازن را در انسان سائقه اي طبيعي و غريزي مي داند و معتقد است كه تركيب اين دو گرايش طبيعي سبب پيدايش شعر و ادبيّات شده است . پس چون غريزه ي تقليد و محاكات در نهاد ما طبيعي بود . چنان كه ذوق آهنگ و ايقاع مانند تقليد جنبه طبيعي دارند ، كساني كه هم از آغاز امر در اين گونه امور بيشتر استعداد داشتند اندك اندك پيشتر رفتند و به بديهه گويي پرداختند و هم از بديهه گويي آنها بود كه شعر پديد آمد13 . ارسطو بر اين نظر است كه تقليد انواع گوناگون دارد . از ديد او تقليد ممكن است به صورت روايت موضوع از زبان ديگري باشد يا آن كه موضوع را از زبان خود گوينده و بي دخالت شخص راوي نقل كند و يا ممكن است تمام اشخاص داستان را در حال حركت و عمل تصوير نمايد . و همين تفاوت هاي موجود در انواع تقليد است كه منجر به پيدايش انواع شعر شده است . آنگاه شعر بر وفق طبع و نهاد شاعران گوناگون گشت : آن ها كه طبع بلند داشتند افعال بزرگ و اعمال بزرگان را تصوير كرده اند و آنان كه طبعشان پست و فرومايه بود به توصيف اعمال دونان و فرومايگان پرداختند14 . اين دسته ي آخرين ، هجويات را سرودند و آن دسته ي نخست ، به نظم سرودهاي ديني و ستايش ها دست زدند . ارسطو عقيده دارد كه تكامل هجو سُرايي منجر به پيدايش سبك و اوزان خاصي در ادبيّات شد كه آن را اوزان « ايامبيك » [2]ناميدند و تكامل بعدي آن سبب پيدايش كمدي در ادبيّات شد و تكامل ستايش سرايي منجر به اوزان « هروپيك » شد كه تكامل بعدي آن به پيدايش حماسه انجاميد و سپس شاخه اي از حماسه سرايي به گونه اي خاص رشد كرد و به پيدايش تراژدي منجر شد . چون تراژدي و كمدي پديد آمد ، شاعران هر يك بر وفق طبع و مذاق خويش يكي از اين دو شيوه را پيش گرفتند بعضي ها به جاي آن كه شعر ايامبيك بسرايند ، سُراينده ي كمدي شوند و برخي به جاي آنكه شعر هروبيك بگويند گوينده ي تراژدي گشتند15 . ارسطو بر اين اساس به اين برداشت اساسي مي رسد كه شاعر بيشتر بايد افسانه ساز باشد تا سازنده ي سخنان موزون و جوگير ادبيّات ، افسانه سازي و قصّه پردازي است نه سخن سرايي و نظم پردازي . در تأليف نيز شاعر بايد در حد امكان وضع اشخاص و حركات آن را پيش خود مجسّم كند چنان كه بدبختي و نوميدي او بتواند حقيقتي جلوه كند . و شاعر قادر و توانا كسي است كه خود تا بيشترين حدّ اثر پذير و داراي عواطف رقيق ، و زير نفوذ عواطف و هيجانات واقعي باشد . در جمع بندي نهايي بايد رساله ي فنّ شعر ارسطو را نخستين رساله درباره ي ادبيّات و نقد ادبي دانست و ارسطو را معلم بزرگ فنّ نقد و نظريه پردازي ادبي به شمار آورد . نقد ادبي در روم باستان ادبيّات رومي از انتشار و گسترش تمدّن ، فرهنگ و ادبيّات يوناني در ميان روميان پديد آمد . روميان پيش از آشنايي با يونانيان ، آشنايي چنداني با شعر و ادبيّات نداشتند و حتّي واژه اي ويژه براي نامگذاري شعر و ادبيّات در زبان آن ها موجود نبود . روميان پيش از آنكه اهل ذوق و ادب و هنر باشند . مردان رزم و مبارزه و سياست بودند و از فنون جنگ آوري و رقابت سياسي بيشتر از فنون ادبي سر در مي آوردند و به قول « ويرژيل » : « روميان براي هنر آفريده نشده بودند ، بلكه جهت سلطه و حكومت ساخته شده بودند ، از نظر آن ها هر گونه فعاليّت فكري و ذوقي ، تلف كردن وقت و هدر دادن عمر ، با ارزش بود .آن ها مردان كار و مكر و پيكار بودند و « كساني را كه شعر مي گفتند ، خيال مي بافتند ، يا به انديشه هاي فلسفي و حكمت آميز مي پرداختند ، افرادي بيكاره ، لاابالي به حساب مي آوردند » آن ها حتّي خواندن و نوشتن را به معناي سرباز زدن از كار و تلاش و سازندگي و به عنوان نمودهايي از تن پروري و بيكارگي مي دانستند و به همين دليل ارزش چنداني براي هنر و ادبيات قائل نبودند . « ماركوس كاتو » را شايد بتوان نخستين نظريه پرداز و منتقد ادبي و رومي شمرد . او از دلبستگان به سنّت هاي اصيل رومي بود . هجوم ادبي ، فلسفي ، علمي ، هنري و فرهنگي يونان به روم ايجاد دگرگوني هاي عميق و گسترده اي در آداب و سنّت و روحيّات و تلقيّات و نگرش رومي در اثر اين هجوم ، باعث نگراني خاطر كاتو بود . او نخستين نثر نويس بزرگ زبان لاتين بود . رساله ي مشهوري درباره ي فنّ خطابه نوشت و شيوه ي ناهموار و پُر از دست انداز خطابت روحي را بر رواني كسب آموزگاران فنّ بلاغت يوناني، توضيح مي داد . او به پسرش در اين باره چنين نوشت : « يونانيان مردمي سركش و تبهكارند . از من بپذير كه چون ادبيات خويش را بر روم ارزاني دارند ، همه چيز را تباه خواهند كرد . » « كاتو » را بايد اصيل ترين نماينده ي فرهنگ و ادبيات خالص و ناب رومي دانست ، انديشه ها و نظريات ادبي او درباره ي معيارها و موازين درست شعر ، نظم ، نثر و خطابه ، مكتب و تبديل به آموزشگاهي بزرگ شد . ( در آموزش و پرورش خطيباني چون سيرون و شاعراني چون هوراس و تاسيت ، پس از او پا به عرصه ي وجود گذاشتند . -------------------------------------------------------------------------------- [1] (dialectic) كلمه ي يوناني كه روش خاصّي از بحث و مناظره است كه براي اوّلين بار سقراط حكيم آن را به كار برد . [2] (Iamb) – سيلاب نامؤكد به دنبالش يك سيلاب مؤكّد كه از پنج ضرب تشكيل شده است . فهرست مطالب مقدّمه............................................................................................................................................................................. 1 اهميّت تحقيق.......................................................................................................................................................... 2 اهداف تحقيق........................................................................................................................................................... 2 روش تحقيق.............................................................................................................................................................. 3 پيشينه ي تحقيق.................................................................................................................................................. 3 فصل اوّل : تعريف نقد 1-1 نقد چيست ؟.................................................................................................................................................. 4 2-1 نقد ادبي........................................................................................................................................................... 7 3-1 نقد ادبي ايران و جهان................................................................................................................................. 9 پي نوشت هاي فصل اوّل.................................................................................................................................. 19 فصل دوّم : معرّفي قيصر امين پور 1-2 زندگي نامه ي قيصر امين پور................................................................................................................... 20 2-2 دوره ي اوّل شاعري قيصر ( دهه ي اوّل )............................................................................................. 23 3-2 دوره ي دوّم شاعري قيصر ( دهه ي دوّم )............................................................................................ 45 4-2 دوران سوّم شاعري قيصر ( دهه ي سوّم )............................................................................................ 53 5-2 دوران كمال شاعر.......................................................................................................................................... 59 6-2 اوضاع سياسي و اجتماعي در دهه ي اوّل............................................................................................. 66 7-2 تأثير اوضاع سياسي و اجتماعي بر ادبيّات............................................................................................. 70 8-2 شعر مقاومت و ويژگي هاي آن ................................................................................................................ 74 9-2 قيصر و شعر مقاومت.................................................................................................................................... 81 10-2شعر آييني و ويژگي هاي آن................................................................................................................... 87 11-2 قيصر و شعر آييني.................................................................................................................................... 91 12-2 تحوّل در شعر قيصر................................................................................................................................... 98 13-2 تحوّل در قالب و فرم ( فضاي بيروني شعر )....................................................................................... 103 14-2 تحوّل در محتوا و مضمون ( فضاي دروني شهر ).............................................................................. 112 پي نوشت هاي فصل دوّم................................................................................................................................. 123 فصل سوّم : ويژگي هاي سبكي شاعر 1-3 لغات و تركيبات............................................................................................................................................. 124 2-3 كنايه ها و اصلاحات عاميانه در شعر....................................................................................................... 182 3-3 طنزهاي با محتوا........................................................................................................................................... 199 4-3 گوناگوني موضوعات...................................................................................................................................... 210 5-3 مضمون بكر..................................................................................................................................................... 273 6-3 وزن ريتميك در شعر................................................................................................................................... 279 7-3 استفاده از قالب هاي مُدرن........................................................................................................................ 283 8-3 استفاده از آيات و روايات............................................................................................................................. 290 9-3 نحوه ي نگرش............................................................................................................................................... 299 10-3 نوستالوژي در شعر قيصر.......................................................................................................................... 306 11-3 اگزيستانسياليستي ديني در شعر قيصر............................................................................................... 315 12-3 عينيّت و ذهنيّت در شعر قيصر............................................................................................................. 322 پي نوشت هاي فصل سوّم............................................................................................................................... 328 فصل چهارم : صور خيال در شعر قيصر 1-4 استعاره و تشبيه در شعر قيصر.................................................................................................................. 329 2-4 تكرار در شعر قيصر....................................................................................................................................... 338 3-4 تكرار در مجموعه ي تنفّس صبح و در كوچه آفتاب.......................................................................... 338 4-4 تكرار در مجموعه ي آينه هاي ناگهان.................................................................................................... 342 5-4 تكرار در مجموعه ي گلهاي........................................................................................................................ 353 6-4- تكرار در مجموعه ي دستور زبان عشق................................................................................................ 358 7-4 تكرار آوايي در شعر قيصر........................................................................................................................... 361 8-4 ايهام و لكنت آرايي ايهام در شعر قيصر.................................................................................................. 379 9-4 تضمين در شعر قيصر.................................................................................................................................. 389 10-4 عنصر رنگ آميزي در شعر قيصر........................................................................................................... 397 پي نوشت هاي فصل چهارم........................................................................................................................... 418 فصل پنجم : مقايسه ي شعر قيصر با سهراب 1-5 سهراب سپهري.............................................................................................................................................. 419 2-5 اختلاف اساسي در محتواي شعر قيصر و سهراب................................................................................ 426 3-5 اشتراك اساسي در محتواي شعر قيصر و سهراب................................................................................ 437 4-5 مقايسه ي كاربرد وزن در اشعار سهراب و قيصر................................................................................... 441 5- 5 مشتركات در حوزه ي زبان قيصر و سهراب......................................................................................... 449 6-5 اشتراك مضامين در اشعار قيصر و معاصرانش...................................................................................... 453 پي نوشت هاي فصل پنجم............................................................................................................................. 464 نتيجه گيري............................................................................................................................................................... 465 فهرست زندگي دكتر قيصر امين پور و تحوّلات اجتماعي در سه دهه ي شعر ايشان پيوست ها چكيده ي انگليسي پايان نامه چكيده اين مجموعه شامل مطالبي پيرامون زندگي دكتر قيصر امين پور و تحوّلات اجتماعي در سه دهه ي شعر ايشان ( 1364-1357 ) ، ( 1375-1364 ) ، ( 1385-1380 ) مورد بحث و برّرسي قرار گرفته است هدف از اين تحقيق : شناخت افكار ايدئولوژيكي شاعر ، آشنايي با تعهّدات اخلاقي و اجتماعي ، مردم گرايي و انسان گرايي شاعر ، احتراز شاعر از گروه ها و دسته هاي دوره اي شناخت ، شخصيّت علمي و آكادميك ايشان به عنوان استاد دانشگاه و نگاهي به بُعد روان شناسي شاعر در سرودن هر اثر مي باشد . روش تحقيق براي رسيدن به هدف مورد نظر ، گردآوري فيش ، مطالعات كتابخانه اي و كاربرد اينترنت همراه با روش توصيف و كاربرد مي باشد . طبق تحقيقات انجام شده قيصر شاعري هم درد است كه از ميان توده ي مردم ظهور مي كند امّا هيچگاه توده اي نمي شود . قدرت اعتراض و شكايت شاعر و شيوه ي روايي گري او در رساندن اخبار جنگ شايسته ي تحسين است . او خود فرزند جنگ بود و تنها ديده ها را مي سُرود نه شنيده ها را . او از ابتدا شاعر انقلاب و دفاع مقدّس بود و در ميانه ي عمر تبديل به شاعري از جنس مردم گشت و سرانجام به دنبال خويشتن خويش مي گشت تا نيمه ي پنهاي خويش را كشف و جوابي براي سؤال هاي فلسفي خويش بيايد و سرانجام از دور ، دستي بر آتش رساند و عارفي عاشق گونه در لباس عرفاني ظاهر شد . او بي تفاوت بود ، بي تفاوت به زر و زور ، بي تفاوت به رياكاري و نمايش مردم و بي تفاوت به خودش . آن زمان كه خود را شناخت خود را به خدايش باخت و با هجرت از اين دنيا ساخت . مقدّمه به نام آن خدائي كه شعور را در وجود انسان نهاد تا گوهر شعر را بيابد و آويزه ي وجود خويش نمايد . هر آينه شعر و شاعري در ميان جوامع مختلف مايه ي آرامش روح و روان است تا آنجا كه شعرا را دنباله رو انبياء معرّفي نموده اند . اينك نيز با استعانت از خداوند متعال ، دستي از آستين بيرون آورده و گذري بر كوچه هاي شعر معاصر زده ايم ، كوچه هايي كه چندي است با آب و جاروي احساسات و عواطف آراستگي خاصّي پيدا كرده است . يكي از آراستگان ادبيّات معاصر دكتر قيصر امين پور است كه سرآمد شاعران معاصر و نماينده ي ادبيّات دفاع مقدّس است در اين كتاب سعي بر اين است طبق ضرورت، چشم اندازي بر زيبايي شناسي ، روان شناسي ، جنبه هاي اخلاقي و اجتماعي شعر داشته باشيم تا پاسخي باشد براي نيازمندان شعر و ادب تا طَرفي بربندند و در راه نمانند . به اميد آن روز طرحنامه ي تحقيق الف ) اهميّت تحقيق تحقيقات انجام شده درباره ي دكتر قيصر امين پور آن اندازه حائز اهميّت است كه در ثبت وقايع اجتماعي و تاريخي سهم بزرگي را بر عهده مي گيرد و تعهّدات شاعر را در موارد اشعار دفاع مقدّس و اشعار آييني به اثبات مي رساند و كمكي است براي دانش جوياني كه در رشته ادبيّات به تدريس مشغولند تا شايد فضاي سياسي ، اجتماعي و فرهنگي شاعر را بهتر درك كرده ودانش آموزان نيز با اين شاعر شهير كه كم و بيش در كتب دبيرستاني معرّفي مي شود آشنايي لازم را پيدا نمايند و به درك بيشتر مضامين و محتواي شعري اين شاعر پي ببرند . ب ) هدف از تحقيق شعر و ادبيّات از ديرباز در ممالك شرقي از اهميّت والايي برخوردار بوده است امّآ آن شاعري ماندگار است كه افكار والايي داشته باشد و براي دفاع از ميهن و آرمان هاي اسلامي ، مايه گذاشته باشد . برخلاف اعتقادات گروهي از روشنفكران كه قيصر را جزو گروههاي خاصّي معرّفي كرده بودند ، با اين تحقيق گرد و غبار اين اتّهامات از دامن اين شاعر پاك مي گردد و مردمي تر نمود پيدا مي كند . زيرا او هم شاعر كودكان و نوجوانان است ، هم شاعر ولايي و آييني و هم شاعر جبهه و جنگ بنابراين يكي از ماندگارترين چهره هاي شعر و ادبيّات معاصر مي باشد . ج ) روش شناسي تحقيق : روش تحقيق بر اساس : گردآوري فيش هاي اطّلاعاتي از منابع و مآخذ ، مجلّات علمي استفاده از كتابخانه ها ، كمك از اينترنت و بانك هاي اطّلاعاتي و درآخر روش توصيفي و كاربردي مي باشد . د ) پيشينه ي تحقيق : تا آن جا كه اطّلاعات و معلومات من اجازه مي دهد اين مقوله با كم و كيف و شيوه هاي خاصّي كه در پيش گرفته شده است سابقه ندارد . هر چند مقاله هاي مختلفي درست بعد از درگذشت مرحوم قيصر امين پور ارائه شد امّا هر يك به بُعدي از ابعاد شخصيّتي ، افكاري ، محتوايي و فرماليستي شعر او پرداخته بودند و همين اواخر د

پروژه و تحقيق

زندگي دكتر قيصر امين پور و تحولات اجتماعي در سه دهه شعر ايشان تحقيقات انجام شده درباره ي دكتر قيصر امين پور آن اندازه حائز اهميّت است كه در ثبت وقايع اجتماعي و تاريخي سهم بزرگي را بر عهده مي گيرد و تعهّدات شاعر را در موارد اشعار دفاع مقدّس و اشعار آييني به اثبات مي رساند دسته بندي تاريخ و ادبيات فرمت فايل doc حجم فايل 366 كيلو بايت تعداد صفحات فايل 137 زندگي دكتر قيصر امين پور و تحوّلات اجتماعي در سه دهه ي شعر ايشان پيوست ها چكيده ي انگليسي پايان نامه چكيده اين مجموعه شامل مطالبي پيرامون زندگي دكتر قيصر امين پور و تحوّلات اجتماعي در سه دهه ي شعر ايشان ( 1364-1357 ) ، ( 1375-1364 ) ، ( 1385-1380 ) مورد بحث و برّرسي قرار گرفته است هدف از اين تحقيق : شناخت افكار ايدئولوژيكي شاعر ، آشنايي با تعهّدات اخلاقي و اجتماعي ، مردم گرايي و انسان گرايي شاعر ، احتراز شاعر از گروه ها و دسته هاي دوره اي شناخت ، شخصيّت علمي و آكادميك ايشان به عنوان استاد دانشگاه و نگاهي به بُعد روان شناسي شاعر در سرودن هر اثر مي باشد . روش تحقيق براي رسيدن به هدف مورد نظر ، گردآوري فيش ، مطالعات كتابخانه اي و كاربرد اينترنت همراه با روش توصيف و كاربرد مي باشد . طبق تحقيقات انجام شده قيصر شاعري هم درد است كه از ميان توده ي مردم ظهور مي كند امّا هيچگاه توده اي نمي شود . قدرت اعتراض و شكايت شاعر و شيوه ي روايي گري او در رساندن اخبار جنگ شايسته ي تحسين است . او خود فرزند جنگ بود و تنها ديده ها را مي سُرود نه شنيده ها را . او از ابتدا شاعر انقلاب و دفاع مقدّس بود و در ميانه ي عمر تبديل به شاعري از جنس مردم گشت و سرانجام به دنبال خويشتن خويش مي گشت تا نيمه ي پنهاي خويش را كشف و جوابي براي سؤال هاي فلسفي خويش بيايد و سرانجام از دور ، دستي بر آتش رساند و عارفي عاشق گونه در لباس عرفاني ظاهر شد . او بي تفاوت بود ، بي تفاوت به زر و زور ، بي تفاوت به رياكاري و نمايش مردم و بي تفاوت به خودش . آن زمان كه خود را شناخت خود را به خدايش باخت و با هجرت از اين دنيا ساخت . مقدّمه به نام آن خدائي كه شعور را در وجود انسان نهاد تا گوهر شعر را بيابد و آويزه ي وجود خويش نمايد . هر آينه شعر و شاعري در ميان جوامع مختلف مايه ي آرامش روح و روان است تا آنجا كه شعرا را دنباله رو انبياء معرّفي نموده اند . اينك نيز با استعانت از خداوند متعال ، دستي از آستين بيرون آورده و گذري بر كوچه هاي شعر معاصر زده ايم ، كوچه هايي كه چندي است با آب و جاروي احساسات و عواطف آراستگي خاصّي پيدا كرده است . يكي از آراستگان ادبيّات معاصر دكتر قيصر امين پور است كه سرآمد شاعران معاصر و نماينده ي ادبيّات دفاع مقدّس است در اين كتاب سعي بر اين است طبق ضرورت، چشم اندازي بر زيبايي شناسي ، روان شناسي ، جنبه هاي اخلاقي و اجتماعي شعر داشته باشيم تا پاسخي باشد براي نيازمندان شعر و ادب تا طَرفي بربندند و در راه نمانند . به اميد آن روز طرحنامه ي تحقيق الف ) اهميّت تحقيق تحقيقات انجام شده درباره ي دكتر قيصر امين پور آن اندازه حائز اهميّت است كه در ثبت وقايع اجتماعي و تاريخي سهم بزرگي را بر عهده مي گيرد و تعهّدات شاعر را در موارد اشعار دفاع مقدّس و اشعار آييني به اثبات مي رساند و كمكي است براي دانش جوياني كه در رشته ادبيّات به تدريس مشغولند تا شايد فضاي سياسي ، اجتماعي و فرهنگي شاعر را بهتر درك كرده ودانش آموزان نيز با اين شاعر شهير كه كم و بيش در كتب دبيرستاني معرّفي مي شود آشنايي لازم را پيدا نمايند و به درك بيشتر مضامين و محتواي شعري اين شاعر پي ببرند . ب ) هدف از تحقيق شعر و ادبيّات از ديرباز در ممالك شرقي از اهميّت والايي برخوردار بوده است امّآ آن شاعري ماندگار است كه افكار والايي داشته باشد و براي دفاع از ميهن و آرمان هاي اسلامي ، مايه گذاشته باشد . برخلاف اعتقادات گروهي از روشنفكران كه قيصر را جزو گروههاي خاصّي معرّفي كرده بودند ، با اين تحقيق گرد و غبار اين اتّهامات از دامن اين شاعر پاك مي گردد و مردمي تر نمود پيدا مي كند . زيرا او هم شاعر كودكان و نوجوانان است ، هم شاعر ولايي و آييني و هم شاعر جبهه و جنگ بنابراين يكي از ماندگارترين چهره هاي شعر و ادبيّات معاصر مي باشد . ج ) روش شناسي تحقيق : روش تحقيق بر اساس : گردآوري فيش هاي اطّلاعاتي از منابع و مآخذ ، مجلّات علمي استفاده از كتابخانه ها ، كمك از اينترنت و بانك هاي اطّلاعاتي و درآخر روش توصيفي و كاربردي مي باشد . د ) پيشينه ي تحقيق : تا آن جا كه اطّلاعات و معلومات من اجازه مي دهد اين مقوله با كم و كيف و شيوه هاي خاصّي كه در پيش گرفته شده است سابقه ندارد . هر چند مقاله هاي مختلفي درست بعد از درگذشت مرحوم قيصر امين پور ارائه شد امّا هر يك به بُعدي از ابعاد شخصيّتي ، افكاري ، محتوايي و فرماليستي شعر او پرداخته بودند و همين اواخر دانشجوي مصري ، خانم اميره عبدالحكيم مصطفي ، عنوان پايان نامه ي خود را « جماليّات الاداء الغوي في شعر قيصر امين پور » و ترجمه المجموعه الشعريه ( يا نگاهي به گل ها همه آفتاب گردانند ) انتخاب كرده است كه در دانشگاه منوفيه مصر مراحل پاياني تدوين را مي گذراند . در ضمن رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در مصر اخيراً در حال تمهيد مقدّمات سفر علمي براي نويسنده ي اين پايان نامه به ايران بودند تا از نزديك با شخصيّت ادبي اين شاعر گرانمايه و آثار ادبي او آشنا شود و بر غناي علمي رساله اش بيفزايد امّا متأسّفانه با در گذشت دكتر قيصر امين پور ، اين نويسنده بايد در آثار گرانقدر ايشان تفحّص نمايد . يكي ديگر از پژوهندگان اين موضوع دانشجويي به نام شايسته دستخط گشتي مي باشد كه بر روي عنوان« اصالت زيبايي شناسي در اشعار قيصر » در مهر ماه 1383 كار كرده است امّا تا كنون بر روي جنبه هاي مختلف اين شاعر تحقيقي صورت نگرفته است . نقد چيست ؟ نقد در نزد قدما با آن چه امروزه از آن استنباط مي شود متفاوت است . در نزد قدما مراد از نقد معمولاً اين بوده است كه معايب اثري را بيان كنند و مثلاً در اين كه الفاظ آن چه وضعي دارند يا معني آن بر گرفته از اثر ديگري است و به طور كلي از فراز و فرود لفط و معني سخن مي گفتند و اين معني از خود لغت نقد فهميده مي شود زيرا نقد جدا كردن سره از ناسره است . توضيح اين كه در ايّام باستان كلّاً دو نوع پول بود . پول نقره ( درم ) و پول طلا ( دينار ) گاهي در دنيا تقلّب مي كردند و به آن مس مي آميختند و در اين صورت عيار طلا پايين مي آمد . در روزهاي نخست تشخيص مس مخروج با طلا با چشم ميسّر نبود . البتّه بعد از گذشت مدّتي ، مس اندك اندك سياه مي شد 1 چنان كه حافظ فرموده است : خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان تا سيه روي شود هر كه در اوغِش باشد به سكّه ي تقلبي زر مغشوش و ناسره و امثال اين مي گفتند . چنانكه حافظ فرموده است : يار مفروش به دنيا كه بسي سود نكرد آن كه يوسف به زر ناسره بفروخته بود لذا در معامله هاي كلان ، زر را به صرّاف عرضه مي كردند تا درجه ي خلوص زر را مشخص كند . در بازار صرّاف با محكي كه به سكّه مي زد درستي يا نادرستي آن را مشخص مي كرد و عيار آن را مي سنجيد . لذا در مقام تشبيه آثار ادبي را هم به طلا مانند كرده اند كه ممكن است مغشوش باشد و نقّاد آن خالصي ها را با محك نقد ادبي مشخص مي كند . بدين ترتيب چنان كه اشاره شد كار منتقدان باستان بيشتر نشان دادن نقاط ضعف بوده است . جامي در سجه الابرار به منتقدان مي گويد : عيب جويي هنر خَود كردي عيب ناديده يكي صد كردي گاه بر راست كشي خط گزاف گاه بر وزن زني طعن رخاف گاه بر قافيه كان معلول است گاه بر لفظ كه نامقبول است گاه نابرده سوي معني پي خرده گيري ز تعصّب بروي در غرب باستان هم چنين بوده است « فرهنگ وبستر »ذيلِ «criticism» مي نويسد عمل نقّادي كه معمولاً عيب جويي است . جالب اين است كه اين واژه نيز در ارتباط criterion ( از اصل يوناني krinein به معني سنجش است ) كه به معني محك است اما در دوران جديد نقد نقاط قوّت مطرح است . لذا منتقد ادبي مي كوشد با تجزيه و تحليل آن اثر ادبي ، اولّاً ساختار و معني آن را براي خوانندگان روشن كنند و ثانياً قوانيني را كه باعث اعتلاي آن اثر ادبي شده است توضيح دهد . لذا نقد ادبي از يك سو به كار گرفتن قوانين ادبي در توضيح اثر ادبي است و از سوي ديگر كشف آيين هاي تازه ي ممتازي است كه در آن اثر مستقر است . (اليوت) نقد شناس معروف در مقاله ي سنّت و استعداد فردي مي گويد : قوانين ادبي مجموعه ي بسته اي نيستند و تعبير و تفسير ما از آثار كهن ، مدام آن ها را دگرگون مي كند . 2 نقد ادبي كاري خلّاق است و گاه منتقد ادبي به اندازه ي صاحب اثر بايد داراي ذوق و خلّاقيت باشد در حالي كه نويسنده و شاعر ضرورتاً اهل فضل و آشنا به همه ي فوت و فن هاي علوم ادبي نيست حال آن كه منتقد ادبي بايد دقيقاً به علوم ادبي آشنا باشد تا از آن ها به عنوان ابزاري در تجزيه و تحليل عوامل علّو آن اثر ادبي بهره گيرد .بدين ترتيب مي توان به اهميّت نقد ادبي در گسترش ادبيات و متعلّقات آن پي برد زيرا با نقد ادبي اوّلاً همواره ادبيات و علوم ادبي متحوّل و زنده مي ماند زيرا منتقد در بررسي آثار والا از آن بخش از ابزارهاي ادبي استفاده مي كند كه كار آمد است و خود به خود برخي از ابزارهاي علمي و فنّي فرسوده از دور خارج مي شوند و ثانياً با بررسي آثار والا معايير و ابزارهاي جديدي را كشف مي كند و به ادبيّات كشور خود ارزاني مي دارد . خوانندگان به كمك منتقدان ادبي معاييري به دست مي آورند كه آثار والا را بشناسند و بدين ترتيب به آثار سطحي وقعي ننهند و اين باعث مي شود كه جريان فرهنگي و هنري و ادبي در مسير درست خود حركت كنند و صاحبان رأي و انديشه و ذوق و نبوغ ، مقام شايسته ي خود را باز يابند . منتقد در تجزيه و تحليل هاي خود علل برجستگي اين آثار را براي مردم توضيح مي دهد و در اين صورت گويي غير مستقيم به مردم مي فهماند كه چه آثاري فاقد ارزشند . در كشورهايي كه نقد ادبي رواج و اهميّت بيشتري دارد ، وضع نويسنده و شاعر و نشر و مطبوعات و جريانات فرهنگي معمولاً بسامان است و معمولاً حق به حقدار مي رسد و متعلّقات فرهنگي كمتر مجال سوء استفاده مي يابند . امروزه نقد ادبي چنان به سرعت در حال تغيير است كه هر آينه بيم آن مي رود كه جاي و نام خود را به نظام ديگري به نام « نظريه هاي ادبي » بدهد . درباره ي نقد ادبي آن قدر سخن گفته اند كه امروزه يكي از شاخه هاي مطالعات ادبي ، نقد شناسي و بحث در مورد خود نقد است . بنابراين مي توان از نقد ادبي با توجه به تاريخچه اش انتظارات متعددي داشت : عيب اثري را گفتن ، اثري را وصف كردن ، تجزيه و تحليل ادبي ، ديگر گونه خواندن اثري ، تأثير خود را از اثري بيان كردن ، اين انتظارات اوّلاً در هر دوره اي فرق مي كند و ثانياً بستگي به فلسفه يا سليقه ي منتقد دارد . مثلاً « ميشل فوكو » در مقاله ي معروف « مؤلف چيست ؟ » نقد را چنين تعريف مي كند : « كار نقد ، آشكار ساختن مناسبات اثر با مؤلف نيست و نيز قصد ندارد تا از راه متون ، انديشه يا تجربه اي را باز سازي كند بلكه مي خواهد اثر را در ساختار ، معماري ، شكل ذوقي و بازي مناسبات دروني اش تحليل كند.3 در اين جا ، مسئله اي پيش مي آيد : اثر چيست ؟ نقد متغيّر ادبي انواعي دارد . كلام ادبي شبكه اي از روابط معنايي و لفظي بين كلمات و جملات است چه آگاهانه به وجود آمده باشد و چه ناآگاهانه . تفسير ادبي در معناي قديم توضيح اين روابط لفظي و معنايي بين كلمات و جملات است امّا تفسير ادبي جديد ( با عنايت به ساختار شكلي ) از هم گسيختن اين روابط و ايجاد روابط ديگري است . لذا يك بار متن از حالت انجماد و تشكّل خارج و سيّال و ذوب مي شود و بار ديگر دوباره شكل مي گيرد و منجمد مي شود اين شكل دوم كه فهم ديگري است ممكن است با فهم اوّل يعني تشكّلي كه نويسنده ايجاد كرده است متفاوت باشد . نقد ادبي تعريف نقد : نقد در لغت به معني « جدا كردن دينار و درهم سره از ناسره و تميز دادن خوب از بد و بِهين چيزي برگزيدن است . در اصطلاح ادب ، تشخيص محاسن و معايب سخن و نشان دادن بد و خوب اثر ادبي است . اهميّت و فايده ي نقد ادبي 1- نقد ادبي امكان درك نكته هاي بديع و لطيف آثار را فراهم مي كند در نتيجه خواننده مي تواند از مطالعه ي آثار ادبي بهره و لذّت ببرد . 2- ارزش واقعي آثار ادبي را آشكار مي كند و مشخص مي كند كه رعايت چه قواعد و اصولي سبب شده تا اثري مورد قبول واقع شود و يا وجود چه عواملي سبب شده تا اثري مورد بي اعتنايي قرار گيرد . 3- نقد ادبي مانع از آن مي شود كه گزافه گويان و مدّعيان دروغين بتوانند آثار بي ارزش خود را به جويندگان و طالبان هنر عرضه كنند . 4- نقد ادبي ، وقتي مفيد خواهد بود و ارزش و اهميّت دارد كه دور از شايبه ي اغراض باشد . 5- نقد ادبي ، گذشته از اين كه سازنده و داراي اهمّيت فراوان است گاهي خود نوعي آفرينش هنري نيز محسوب مي شود 4. حدود و امكان نقد ادبي نقد ادبي ، بررسي همه جانبه و كامل يك اثر ادبي است . گذشته از اين اكتفا كردن به شكل ظاهري اثر يعني توجه به نقد لغوي كافي نيست و منتقد مي بايد به بحث در باب جوهر و معني و مضمون يك اثر ادبي نيز بپردازد ( نقد معني ) و هدف و غرض خاص شاعر يا نويسنده را بازگو كند . اغلب مردم ذوق را ملاك سنجش آثار ادبي دانسته اند و به همين دليل است كه غالباً در ميان مردم در تعيين بهترين شاعر يا نويسنده اختلاف هست . - منتقد بايد با ديد و وجدان علمي و دور از هر نظر شخصي و با ميزان هاي منطقي و علمي به كار نقد و نقّادي بپردازد . كامل ترين نوع نقد آن است كه بر كامل ترين شناخت و جامع ترين ديده ها مبتني باشد . انواع نقد :5 نقد ظاهري : نقدهايي كه مربوط به شكل ظاهر و صورت هاي عيني يك اثر ادبي است مثل : نقد لغوي ، نقد فني ، نقد زيبايي شناسي . نقد لغوي : برّرسي و ارزيابي كاربرد زبان و اصول و قواعد آن در يك اثر ادبي و مربوط به همه ي آثار ادبي است چه نظم و چه نثر . نقد فني : برّرسي و چگونگي كاربرد فنون بلاغي در شعر و نثر و ميزان ارزش و اعتبار آن هاست . نقد زيبايي شناسي : برّرسي جوهر هنر به دور از محتواي خاص آن است . ريشه و اساس اين شيوه را در اروپا مي توان در نظريه هاي « كالبريج » انگليسي و « ادگار آلن پو » آمريكايي بايد جستجو كرد . نقد معنايي : نقدهايي كه با محتوا و درون مايه اثر ادبي ارتباط دارد . مانند نقد اخلاقي ، نقد تاريخي ، نقد اجتماعي ، نقد روان شناسي . نقد اخلاقي : كه در آن ارزش هاي اخلاقي را اصل و ملاك نقّادي شمرده اند شايد از قديمي ترين شيوه هاي نقد ادبي است . افلاطون در شعر و درام به تأثير اخلاقي و اجتماعي اثر توجه مي كند . ارسطو نيز معتقد است كه هدف شعر ، خاصه تراژدي بايد تصفيه و تزكيه ي نفس باشد . در اروپا ، اهل كليسا در قرون وسطي شعر را به واسطه ي آنكه در خدمت اخلاق نبوده است غذاي شيطان و مايه فساد و ظلالت مي دانند . نقد اجتماعي : عبارت است از نشان دادن ارتباط ادبيات با جامعه و تأثير جامعه در ادبيّات و همچنين تأثير ادبيات بر جامعه « ميپوليت تن » از منتقدان مشهور نقد اجتماعي است و ادبيات را محصول سه عامل مي داند : 1- زمان 2- محيط اجتماعي 3- نژاد .6 آثار شاعران زير را مي توان با شيوه ي نقد اجتماعي نقد كرد . فردوسي ، مولوي ، سنايي ، عطار كه هر كدام به طرح مشكلات اجتماعي و اخلاقي زمان خود پرداخته اند . نقد اجتماعي در دوره ي بيداري يعني از اوان مشروطيت چه در شعر و چه در نثر رواج مي يابد از شاعران و نويسندگان معروف اين دوره مي توان به اديب الممالك فراهاني ، علّامه دهخدا ، ملك الشعراي بهار ، زين العابدين مراغه اي و ... اشاره كرد امروزه غالباً شعر و داستان و نمايش نامه را از ديدگاه نقد اجتماعي مورد برّرسي قرار مي دهند و آن را از معتبرترين انواع نقد به شمار مي آورند . نقد ادبي ايران و جهان سقراط نخستين منتقد ادبي است كه انديشه هايي از او در عرصه ي نقد ادبي به صورت مكتوب به جا مانده است . البته همانند ساير انديشه هاي فلسفي و حكيمانه ي سقراط انديشه هاي او در زمينه ي نقد ادبي نيز به صورت مستقيم بلكه از طريق آثار افلاطون و تنگاتنگ در هم آميخته و با افكار و انديشه هاي او به ما رسيده است و براي ما به يادگار مانده است . سه رساله ي دفاع سقراط ( آپولوژي ) ، عشق و زيبايي ( فايد روس ) و هنر راوي ( ايون ) مهم ترين آثار در زمينه ي نقد آراي ادبي و نقد آميز سقراط هستند . در رساله ي (آپولوژي) كه شرح و دفاعيات سقراط در دادگاهي است كه او را به مرگ محكوم كرد از قول سقراط چنين مي خوانيم : « پس از آن كه از آزمودن مردان سياسي فراغت يافتم به شاعران روي آوردم تا برخود روشن كنم كه من از آنان نادان ترم . از اشعارشان قطعه هايي برگزيدم كه با كوشش فراوان ساخته بودند و بهترين آثارشان به شمار مي رفت خواستم تا معني اين شعرها را توضيح دهند تامن نيز چيزي بياموزم . شرم دارم پاسخ آنان را بازگو كنم . همين قدر مي گويم كه همه ي حاضران بهتر از خود شاعر درباره ي آن شعرها سخن گفتند . بدين سان دريافتم كه شاعران در شعر سرورن از دانايي مايه نمي گيرند بلكه آثارشان زاده ي استعداد طبيعي و جذبه اي است كه گاه به گاه به آنان روي مي آورد . درست مانند پيشگويان و سرودخوانان پرستشگاه ها ، كه سخنان زيبا به زبان مي آورند . بي آنكه معني گفته هاي خود را بدانند . گذشته از اين ، بدين نكته نيز پي بردم كه شاعران چون شعر مي سرايند ، گمان مي برند كه همه چيز را مي دانند و حال آنكه هيچ چيز نمي دانند . 7 از اين گفته ي منسوب به سقراط چنين بر مي آيد كه اولين نيروي فهم ، نقد ، تفسير شعر ، و قريحه ي آفرينش شعر و به نظم در آوردن كلام ، تفاوت اساسي قائل بوده و بر اين عقيده بوده كه منتقد شعر مي تواند از سراينده ي آن ، شعر را بهتر درك و نقد و تفسير كند . و به دليل اهميّت تاريخي اين نظر ، بايد آن را سرچشمه و منشأ نقد ادبي در تاريخ ادبيات جهان دانست . در يك نگاه كلّي بايد گفت كه از ديد سقراط ، شعر و ادبيات حاصل نوعي حالت جذبه ، وجد ، خلسه و از خويش بي خويشي است . در چنين لحظاتي است كه سروش غيبي شعر و تخيّلات شاعرانه را به شاعر ، سخنور ، يا اديب كه در حالت ناهشياري بيدار – خواب است . گويي دارد در بيدراي رؤيا مي بيند ، الهام مي كند و او در دريافت اين حالات و آفات ، اختياري از خود ندارد . از اين ديدگاه سقراط شاعري را نوعي ديوانگي و جنون مي پندارد . ( البتّه جنوني شريف كه هديه ي خدايان به انسان است ) 8 به نظر سقراط شعر و سخنوري و نقّادي را نبايد با لفاظّي و زياده گويي اشتباه گرفت و بايد مهار و لگام كلام را در اختيار داشت و به اندازه و هنجار آن تازاند. همچنين بايد كلام در شعر يا خطابه داراي نظم و نسقي باشند و طوري نباشند كه جا به جا كردن اجزاي شعر يا خطابه تأثيري در معنا و مفهوم آن نداشته باشد و فرقي نكند كه كدام جزء را اوّل را بخوانيم كدام را بعد . « هر خطابه و گفتار چون موجود زنده اي است كه سر و تن و پا و به عبارت ديگر آغاز و ميان و پاياني دارد و از اين رو اجزاي آن بايد چنان به هم پيوسته باشند كه با يكديگر و با تمام خطابه سازگار باشند . 9 بنابراين اثر ادبي از ديد سقراط بايد متناسب و داراي ساختار موجود زنده باشد و اجزاي آن با هم در هماهنگي و تركيب ارگانيك باشد و كل واحد و منسجمي را تشكيل دهند . - از ديدگاه سقراط يكي ديگر از ويژگي هاي لازم براي هر اثر ادبي ، اخلاقي بودن آن است . هنر بايد پاك و نيك و شريف باشد و به پستي ها آلوده نشده باشد . چون سقراط شعر و سخنوري را از منظر اخلاق مي نگريسته و درباره ي ارزش آن ها بر مبناي ملاك ها و معيارهاي اخلاقي حكم و داوري مي كرده است . به همين دليل ، هنري را كه هدف نهايي آن فقط ايجاد لذّت و خوش آمدن باشد و در آن نشان از خيرخواهي و نيك خويي نباشد ، هنري بي فايده و نازيبا مي شمرده است . سقراط شعر يا خطابه اي را كه در آن ها سخنان كفرآميز ، شرارت آميز ، وقيحانه ، دور از شرم و گناه آلود به كار رفته باشد هنري مُضر ، زشت ، ننگين مي شمرده و خالق آن را مستحقّ عقوبت و مجازات مي دانسته است . سقراط در رساله ي « فايد روس » بحث مفصّلي دارد درباره ي جاودانگي روح و مشاهده ي « حقيقت و زيبايي مطلق » در مسير و سفر هزاران ساله خود ، پيش از ورود به كالبد انساني و بر اين باور است كه از ميان ارواحي كه به ديدار حقيقت نائل مي شوند ، گروهي كوچك كه بيش از ديگران توفيق تماشا يافته اند در تن كساني جاي مي گيرند كه دوستداران دانش و جويندگان زيبايي خواهند شد و يا كمر به خدمت فرشتگان دانش و هنر خواهند بست و خدمتگزاران عشق خواهند گرديد . 10 بنابراين از ديد سقراط ، هنر و ادبيات ، اموري روحاني و مقدّس هستند و پردازندگان به آن ها نيز در حقيقت ديوانگاني هستند كه ديوانگيشان بايد ديوانگي خدايي ، تأييد شود . اينان با ديدن زيبايي در اين جهان ، زيبايي حقيقي را كه در مسير و سياحت روحاني بيش از هبوط زميني ، در آسمان ها و در ملازمت خدايان ديده اند به ياد مي آورند . مي خواهند به پرواز درآيند ولي در خود توان بال و پرواز نمي بينند . ناچار چون مرغي شكسته بال ، غرق در جنون و خواهش و حرمان به هنر روي مي آورند و عشق به زيبايي را از طريق آن باز آفريني و يادآوري مي كنند . - سقراط دو اصل اساسي را براي خلق سخن خوب چنين مي داند : « اصل نخست اين است كه سخنور جزئيّات كثير و پراكنده را يك جا و با هم ببينند و بدين سان به صورتي واحد برسد تا هر گاه كه درباره ي موضوعي سخن مي گويد نخست موضوع سخن خويش را تعريف كند و براي شنونده روشن سازد كه درباره ي چه چيز سخن خواهند گفت . اصل دوّم اين كه صورت واحد را به نحو درست به اجزاي طبيعي آن تقسيم كند و هنگام تقسيم چون قصّابي نوآموخته قطعه ها را نشكند . 11 - سقراط خود را طرفدار روش جمع و تقسيم مي داند « چه در سخن پردازي و نوشتن و چه در انديشيدن ، و كلامي را خوش مي دارد كه بتواند در واحد ، جزئيات كثير را ببيند و در جزئيات كثير ، صورت واحد را و او چنين هنري را هنر « اهل ديالكتيك »[1] مي نامد . سقراط شعر را ميوه ي غلبه بي خويشي ، ناهوشياري ، پر از جذبه و وجد و سرشار از خلسه و خواب مي داند و مي گويد كه براي القاء و الهام شعر و خنيا و ترانه بايد شاعر ، سعادت برخورداري از چنين حالات و آفاتي را داشته باشند و گرنه بي بهره ازجذبه ي غيبي ، ساخته اش بي روح ، خشك ، صنعت گرانه ، عبارات پردازانه مي شود و نه اثري خواهد داشت ، نه شور و حالي بر خواهد انگيخت ، نه ارزشي را دارا خواهد بود . نگاه افلاطون به ادبيّات نگاهي كاملاٌ اخلاقي – اجتماعي است و نقد ادبي او نيز از همين ديدگاه يعني برّرسي آثار اخلاقي – اجتماعي ادبيّات صورت گرفته است . او ادبيّات را در خدمت تهذيب اخلاقي و تعالي روحي فرد در اجتماع مي خواهد و آن را تا آن جا قبول دارد كه خدمتگزار و ابزار پيشرفت اخلاقي و معنوي انسان باشد نه بيشتر . در جامعه ي آرماني او كه همان مدينه ي فاضله است ادبيات هيچ نقشي نمي تواند داشته باشد مگر نقش به كمال رساندن انسان ، شُستن آلودگي ها و پستي ها از ضمير انسان ، زدودن زنگارها از روح و روان بشر ، آراستن او به اخلاقيّات شريف و والا . ادبيّاتي كه بد آموزي دارد و روح و روان آدمي را مخصوصاً كودكان و جوانان را كه تأثيرپذيرتر از بزرگسالان هستند ، آلوده مي سازد ، ادبيّاتي كه از خدايان چهره اي پست و شرير ارائه مي دهد ، ادبيّاتي كه انسان را تنبل و گمراه و پست بار مي آورد ، ادبيّاتي كه جز شر چيزي در پي ندارد ، ادبيّاتي كه با ايجاد ترس از مرگ و دنياي پس از مرگ باعث مي شود كه جوانان ، بر اثر ترس از مرگ زندگي به هر صورت راحتي همراه با ننگ و خفّت شكست و تسليم و تحقير ، بر مرگ ترجيح مي دهند و در جبهه هاي جنگ به جاي جانفشاني ، ننگ فرار يا تسليم را بپذيرند ، اين گونه ادبيّات مذموم و ناپسند است و بايد ممنوع باشد و از شرّ آن در جامعه جلوگيري شود . جامعه ي آرماني بايد جلوي اين گونه ادبيّات را بگيرد و به شدت مورد مراقبت و سانسور باشد و نبايد به آثار ادبي با بار مضموني و اخلاقي منفي ، عليرغم همه ي زيبايي ها و ارزش هاي هنري اجازه ي انتشار داده شود . و در مجموع به ادبيّات تنها در چارچوب اخلاقيّات توجّه داشتند و از لحاظ عقلاني اهميّت زيادي براي ادبيّات و شعر قائل نبودند و به همين دليل به فكر هم نيفتادند كه قوانين و اصولي براي ادبيات وضع و مشخص كنند و نقد ادبي آنها در كل نگاه كلّي نقدي اخلاقي و محافظه كارانه بود . نقد ادبي در يونان باستان از ديدگاه ارسطو ارسطو كه با نگرش منطقي به پديده ها ، همه چيز را قانونمند و نظم پذير مي دانست ، نخستين انديشمندي بود كه كوشيد قوانين و اصول آفرينش ادبي را كشف و تدوين كند ، شناخت آفريده هاي ادبي را به قاعده و نظم در آورد و اُسلوب ها و موازيني براي سنجش و داوري آن ها ايجاد كند . به همين دليل اين آموزگار نخست را به حق بايد بنيان گزار و پدر شيوه هاي منطقي نقد و نظريه پردازي ادبي دانست . مهم ترين اثر به جا مانده از ارسطو در زمينه ي ادبيات و نقد ادبي رساله ي « فن شعر » است . البتّه ارسطو آثار ديگري نيز در زمينه ي نقد ادبي داشته كه يا به طور كلي از بين رفته و يا تنها بخش ها بسيار ناچيز از آن بر جاي مانده است مانند رساله هايي در باره ي شاعران و رساله هايي درباره ي ابداعات . رساله ي« فنّ شعر » داراي بيست و شش بخش كوتاه است . چهار بخش نخست آن به تعريف شعر و شاعري مي پردازد و درباره ي رابطه ي ميان شعر و تقليد ، منشاء و انواع شعر و انواع تقليد بحث مي كند . بخش پنجم مقدمه اي است بر سه موضوع كمدي ، تراژدي ، حماسه . در بخش ششم تا بخش بيست و دوّم به تعريف تراژدي و مشخّصات آن مي پردازد . سه بخش از آخرين بخش هاي رساله ي ؟ « فن شعر » درباره ي حماسه است و در اين سه بخش پس از برّرسي ناقص و كوتاهي درباره ي شعر حماسي ، به بررسي شعر حماسي هومرمي پردازد . در آخرين فصل رساله نيز به مقايسه ي بين تراژدي و حماسه پرداخته و با استدلالي منطقي ثابت مي كند كه تراژدي بر حماسه برتري دارد و از آن عالي تر است . در يك فصل از رساله نيز به پاسخ گويي بعضي از اشكالات منتقدان اختصاص يافته و در آن ارسطو خطاهايي را كه در فنّ شعر ممكن است روي دهد ، بررسي ، تجزيه و تحليل كرده است . يكي از انگيزه هاي اساسي ارسطو در نگارش رساله ي فنّ شعر ، پاسخ دادن به ايرادها و انتقادهايي بوده كه افلاطون از ديدگاه اخلاق و دانش بر شعر و ادبيّات وارد كرده بود ، و ردّ شبهات مطرح شده از طرف او بود . افلاطون شعر را از جهت اخلاقي ، زيان آور و ويرانگر مي دانست و از ديدگاه معرفت شناسانه ي آن را دور از حقيقت و فاقد ارزش علمي مي پنداشت . او ارزش زيبايي شناسانه ي ادبيّات را در نظر نمي گرفت يا ناچيز و بي مقدار مي شمرد و به جاي آن از ديدگاه ارزش اخلاقي به ادبيّات نگاه مي كرد . از ديد افلاطون ، شعر بسي از حقيقت دور است و اگر هم نشاني از معرفت در آن است ، پيوندش با معرفت حقيقي ، بسي سست است و از معرفتي مبهم و مه آلود سرچشمه مي گيرد . ارسطو براي پاسخ دادن به اين شبهات و انتظارات ، رساله ي فنّ شعر را به رشته ي تحرير درآورد . از ديد ارسطو ، ادبيّات ، اعم از نثر و نظم شعر ، همچون ساير هنرهاي ديگر بر مبناي دو شالوده ي اصلي بنيان گرفته است يكي از اين شالوده ها طبيعت تقليدگر ذهن و روح انسان است و ديگري نياز طبيعي اش به توازن ، هماهنگي و ريتم است . بنابراين ادبيّات در همه ي شكل هاي گوناگون خويش ، گونه اي فرآورده ي ذهني است كه از طبيعت مقلّد انساني صاحب قريحه و خلّاق سرچشمه مي گيرد و نياز روحي او به هماهنگي و توازن را ارضا مي كند . ارسطو بر اين عقيده است كه انسان به طور غريزي تقليد گر است و از تقليد ماهرانه ي صورت ها و سيرت ها لذت مي برد . شاهد اين دعوي اموري است كه در عالم واقع جريان دارد . « چه موجوداتي كه چشم انسان از ديدن آن ها ناراحت مي شود ، اگر آن ها را خوب تصوير نمايند از مشاهده ي تصوير آن ها لذّت حاصل مي شود » . 12 همچنين ارسطو گرايش به هماهنگي و توازن را در انسان سائقه اي طبيعي و غريزي مي داند و معتقد است كه تركيب اين دو گرايش طبيعي سبب پيدايش شعر و ادبيّات شده است . پس چون غريزه ي تقليد و محاكات در نهاد ما طبيعي بود . چنان كه ذوق آهنگ و ايقاع مانند تقليد جنبه طبيعي دارند ، كساني كه هم از آغاز امر در اين گونه امور بيشتر استعداد داشتند اندك اندك پيشتر رفتند و به بديهه گويي پرداختند و هم از بديهه گويي آنها بود كه شعر پديد آمد13 . ارسطو بر اين نظر است كه تقليد انواع گوناگون دارد . از ديد او تقليد ممكن است به صورت روايت موضوع از زبان ديگري باشد يا آن كه موضوع را از زبان خود گوينده و بي دخالت شخص راوي نقل كند و يا ممكن است تمام اشخاص داستان را در حال حركت و عمل تصوير نمايد . و همين تفاوت هاي موجود در انواع تقليد است كه منجر به پيدايش انواع شعر شده است . آنگاه شعر بر وفق طبع و نهاد شاعران گوناگون گشت : آن ها كه طبع بلند داشتند افعال بزرگ و اعمال بزرگان را تصوير كرده اند و آنان كه طبعشان پست و فرومايه بود به توصيف اعمال دونان و فرومايگان پرداختند14 . اين دسته ي آخرين ، هجويات را سرودند و آن دسته ي نخست ، به نظم سرودهاي ديني و ستايش ها دست زدند . ارسطو عقيده دارد كه تكامل هجو سُرايي منجر به پيدايش سبك و اوزان خاصي در ادبيّات شد كه آن را اوزان « ايامبيك » [2]ناميدند و تكامل بعدي آن سبب پيدايش كمدي در ادبيّات شد و تكامل ستايش سرايي منجر به اوزان « هروپيك » شد كه تكامل بعدي آن به پيدايش حماسه انجاميد و سپس شاخه اي از حماسه سرايي به گونه اي خاص رشد كرد و به پيدايش تراژدي منجر شد . چون تراژدي و كمدي پديد آمد ، شاعران هر يك بر وفق طبع و مذاق خويش يكي از اين دو شيوه را پيش گرفتند بعضي ها به جاي آن كه شعر ايامبيك بسرايند ، سُراينده ي كمدي شوند و برخي به جاي آنكه شعر هروبيك بگويند گوينده ي تراژدي گشتند15 . ارسطو بر اين اساس به اين برداشت اساسي مي رسد كه شاعر بيشتر بايد افسانه ساز باشد تا سازنده ي سخنان موزون و جوگير ادبيّات ، افسانه سازي و قصّه پردازي است نه سخن سرايي و نظم پردازي . در تأليف نيز شاعر بايد در حد امكان وضع اشخاص و حركات آن را پيش خود مجسّم كند چنان كه بدبختي و نوميدي او بتواند حقيقتي جلوه كند . و شاعر قادر و توانا كسي است كه خود تا بيشترين حدّ اثر پذير و داراي عواطف رقيق ، و زير نفوذ عواطف و هيجانات واقعي باشد . در جمع بندي نهايي بايد رساله ي فنّ شعر ارسطو را نخستين رساله درباره ي ادبيّات و نقد ادبي دانست و ارسطو را معلم بزرگ فنّ نقد و نظريه پردازي ادبي به شمار آورد . نقد ادبي در روم باستان ادبيّات رومي از انتشار و گسترش تمدّن ، فرهنگ و ادبيّات يوناني در ميان روميان پديد آمد . روميان پيش از آشنايي با يونانيان ، آشنايي چنداني با شعر و ادبيّات نداشتند و حتّي واژه اي ويژه براي نامگذاري شعر و ادبيّات در زبان آن ها موجود نبود . روميان پيش از آنكه اهل ذوق و ادب و هنر باشند . مردان رزم و مبارزه و سياست بودند و از فنون جنگ آوري و رقابت سياسي بيشتر از فنون ادبي سر در مي آوردند و به قول « ويرژيل » : « روميان براي هنر آفريده نشده بودند ، بلكه جهت سلطه و حكومت ساخته شده بودند ، از نظر آن ها هر گونه فعاليّت فكري و ذوقي ، تلف كردن وقت و هدر دادن عمر ، با ارزش بود .آن ها مردان كار و مكر و پيكار بودند و « كساني را كه شعر مي گفتند ، خيال مي بافتند ، يا به انديشه هاي فلسفي و حكمت آميز مي پرداختند ، افرادي بيكاره ، لاابالي به حساب مي آوردند » آن ها حتّي خواندن و نوشتن را به معناي سرباز زدن از كار و تلاش و سازندگي و به عنوان نمودهايي از تن پروري و بيكارگي مي دانستند و به همين دليل ارزش چنداني براي هنر و ادبيات قائل نبودند . « ماركوس كاتو » را شايد بتوان نخستين نظريه پرداز و منتقد ادبي و رومي شمرد . او از دلبستگان به سنّت هاي اصيل رومي بود . هجوم ادبي ، فلسفي ، علمي ، هنري و فرهنگي يونان به روم ايجاد دگرگوني هاي عميق و گسترده اي در آداب و سنّت و روحيّات و تلقيّات و نگرش رومي در اثر اين هجوم ، باعث نگراني خاطر كاتو بود . او نخستين نثر نويس بزرگ زبان لاتين بود . رساله ي مشهوري درباره ي فنّ خطابه نوشت و شيوه ي ناهموار و پُر از دست انداز خطابت روحي را بر رواني كسب آموزگاران فنّ بلاغت يوناني، توضيح مي داد . او به پسرش در اين باره چنين نوشت : « يونانيان مردمي سركش و تبهكارند . از من بپذير كه چون ادبيات خويش را بر روم ارزاني دارند ، همه چيز را تباه خواهند كرد . » « كاتو » را بايد اصيل ترين نماينده ي فرهنگ و ادبيات خالص و ناب رومي دانست ، انديشه ها و نظريات ادبي او درباره ي معيارها و موازين درست شعر ، نظم ، نثر و خطابه ، مكتب و تبديل به آموزشگاهي بزرگ شد . ( در آموزش و پرورش خطيباني چون سيرون و شاعراني چون هوراس و تاسيت ، پس از او پا به عرصه ي وجود گذاشتند . -------------------------------------------------------------------------------- [1] (dialectic) كلمه ي يوناني كه روش خاصّي از بحث و مناظره است كه براي اوّلين بار سقراط حكيم آن را به كار برد . [2] (Iamb) – سيلاب نامؤكد به دنبالش يك سيلاب مؤكّد كه از پنج ضرب تشكيل شده است . فهرست مطالب مقدّمه............................................................................................................................................................................. 1 اهميّت تحقيق.......................................................................................................................................................... 2 اهداف تحقيق........................................................................................................................................................... 2 روش تحقيق.............................................................................................................................................................. 3 پيشينه ي تحقيق.................................................................................................................................................. 3 فصل اوّل : تعريف نقد 1-1 نقد چيست ؟.................................................................................................................................................. 4 2-1 نقد ادبي........................................................................................................................................................... 7 3-1 نقد ادبي ايران و جهان................................................................................................................................. 9 پي نوشت هاي فصل اوّل.................................................................................................................................. 19 فصل دوّم : معرّفي قيصر امين پور 1-2 زندگي نامه ي قيصر امين پور................................................................................................................... 20 2-2 دوره ي اوّل شاعري قيصر ( دهه ي اوّل )............................................................................................. 23 3-2 دوره ي دوّم شاعري قيصر ( دهه ي دوّم )............................................................................................ 45 4-2 دوران سوّم شاعري قيصر ( دهه ي سوّم )............................................................................................ 53 5-2 دوران كمال شاعر.......................................................................................................................................... 59 6-2 اوضاع سياسي و اجتماعي در دهه ي اوّل............................................................................................. 66 7-2 تأثير اوضاع سياسي و اجتماعي بر ادبيّات............................................................................................. 70 8-2 شعر مقاومت و ويژگي هاي آن ................................................................................................................ 74 9-2 قيصر و شعر مقاومت.................................................................................................................................... 81 10-2شعر آييني و ويژگي هاي آن................................................................................................................... 87 11-2 قيصر و شعر آييني.................................................................................................................................... 91 12-2 تحوّل در شعر قيصر................................................................................................................................... 98 13-2 تحوّل در قالب و فرم ( فضاي بيروني شعر )....................................................................................... 103 14-2 تحوّل در محتوا و مضمون ( فضاي دروني شهر ).............................................................................. 112 پي نوشت هاي فصل دوّم................................................................................................................................. 123 فصل سوّم : ويژگي هاي سبكي شاعر 1-3 لغات و تركيبات............................................................................................................................................. 124 2-3 كنايه ها و اصلاحات عاميانه در شعر....................................................................................................... 182 3-3 طنزهاي با محتوا........................................................................................................................................... 199 4-3 گوناگوني موضوعات...................................................................................................................................... 210 5-3 مضمون بكر..................................................................................................................................................... 273 6-3 وزن ريتميك در شعر................................................................................................................................... 279 7-3 استفاده از قالب هاي مُدرن........................................................................................................................ 283 8-3 استفاده از آيات و روايات............................................................................................................................. 290 9-3 نحوه ي نگرش............................................................................................................................................... 299 10-3 نوستالوژي در شعر قيصر.......................................................................................................................... 306 11-3 اگزيستانسياليستي ديني در شعر قيصر............................................................................................... 315 12-3 عينيّت و ذهنيّت در شعر قيصر............................................................................................................. 322 پي نوشت هاي فصل سوّم............................................................................................................................... 328 فصل چهارم : صور خيال در شعر قيصر 1-4 استعاره و تشبيه در شعر قيصر.................................................................................................................. 329 2-4 تكرار در شعر قيصر....................................................................................................................................... 338 3-4 تكرار در مجموعه ي تنفّس صبح و در كوچه آفتاب.......................................................................... 338 4-4 تكرار در مجموعه ي آينه هاي ناگهان.................................................................................................... 342 5-4 تكرار در مجموعه ي گلهاي........................................................................................................................ 353 6-4- تكرار در مجموعه ي دستور زبان عشق................................................................................................ 358 7-4 تكرار آوايي در شعر قيصر........................................................................................................................... 361 8-4 ايهام و لكنت آرايي ايهام در شعر قيصر.................................................................................................. 379 9-4 تضمين در شعر قيصر.................................................................................................................................. 389 10-4 عنصر رنگ آميزي در شعر قيصر........................................................................................................... 397 پي نوشت هاي فصل چهارم........................................................................................................................... 418 فصل پنجم : مقايسه ي شعر قيصر با سهراب 1-5 سهراب سپهري.............................................................................................................................................. 419 2-5 اختلاف اساسي در محتواي شعر قيصر و سهراب................................................................................ 426 3-5 اشتراك اساسي در محتواي شعر قيصر و سهراب................................................................................ 437 4-5 مقايسه ي كاربرد وزن در اشعار سهراب و قيصر................................................................................... 441 5- 5 مشتركات در حوزه ي زبان قيصر و سهراب......................................................................................... 449 6-5 اشتراك مضامين در اشعار قيصر و معاصرانش...................................................................................... 453 پي نوشت هاي فصل پنجم............................................................................................................................. 464 نتيجه گيري............................................................................................................................................................... 465 فهرست زندگي دكتر قيصر امين پور و تحوّلات اجتماعي در سه دهه ي شعر ايشان پيوست ها چكيده ي انگليسي پايان نامه چكيده اين مجموعه شامل مطالبي پيرامون زندگي دكتر قيصر امين پور و تحوّلات اجتماعي در سه دهه ي شعر ايشان ( 1364-1357 ) ، ( 1375-1364 ) ، ( 1385-1380 ) مورد بحث و برّرسي قرار گرفته است هدف از اين تحقيق : شناخت افكار ايدئولوژيكي شاعر ، آشنايي با تعهّدات اخلاقي و اجتماعي ، مردم گرايي و انسان گرايي شاعر ، احتراز شاعر از گروه ها و دسته هاي دوره اي شناخت ، شخصيّت علمي و آكادميك ايشان به عنوان استاد دانشگاه و نگاهي به بُعد روان شناسي شاعر در سرودن هر اثر مي باشد . روش تحقيق براي رسيدن به هدف مورد نظر ، گردآوري فيش ، مطالعات كتابخانه اي و كاربرد اينترنت همراه با روش توصيف و كاربرد مي باشد . طبق تحقيقات انجام شده قيصر شاعري هم درد است كه از ميان توده ي مردم ظهور مي كند امّا هيچگاه توده اي نمي شود . قدرت اعتراض و شكايت شاعر و شيوه ي روايي گري او در رساندن اخبار جنگ شايسته ي تحسين است . او خود فرزند جنگ بود و تنها ديده ها را مي سُرود نه شنيده ها را . او از ابتدا شاعر انقلاب و دفاع مقدّس بود و در ميانه ي عمر تبديل به شاعري از جنس مردم گشت و سرانجام به دنبال خويشتن خويش مي گشت تا نيمه ي پنهاي خويش را كشف و جوابي براي سؤال هاي فلسفي خويش بيايد و سرانجام از دور ، دستي بر آتش رساند و عارفي عاشق گونه در لباس عرفاني ظاهر شد . او بي تفاوت بود ، بي تفاوت به زر و زور ، بي تفاوت به رياكاري و نمايش مردم و بي تفاوت به خودش . آن زمان كه خود را شناخت خود را به خدايش باخت و با هجرت از اين دنيا ساخت . مقدّمه به نام آن خدائي كه شعور را در وجود انسان نهاد تا گوهر شعر را بيابد و آويزه ي وجود خويش نمايد . هر آينه شعر و شاعري در ميان جوامع مختلف مايه ي آرامش روح و روان است تا آنجا كه شعرا را دنباله رو انبياء معرّفي نموده اند . اينك نيز با استعانت از خداوند متعال ، دستي از آستين بيرون آورده و گذري بر كوچه هاي شعر معاصر زده ايم ، كوچه هايي كه چندي است با آب و جاروي احساسات و عواطف آراستگي خاصّي پيدا كرده است . يكي از آراستگان ادبيّات معاصر دكتر قيصر امين پور است كه سرآمد شاعران معاصر و نماينده ي ادبيّات دفاع مقدّس است در اين كتاب سعي بر اين است طبق ضرورت، چشم اندازي بر زيبايي شناسي ، روان شناسي ، جنبه هاي اخلاقي و اجتماعي شعر داشته باشيم تا پاسخي باشد براي نيازمندان شعر و ادب تا طَرفي بربندند و در راه نمانند . به اميد آن روز طرحنامه ي تحقيق الف ) اهميّت تحقيق تحقيقات انجام شده درباره ي دكتر قيصر امين پور آن اندازه حائز اهميّت است كه در ثبت وقايع اجتماعي و تاريخي سهم بزرگي را بر عهده مي گيرد و تعهّدات شاعر را در موارد اشعار دفاع مقدّس و اشعار آييني به اثبات مي رساند و كمكي است براي دانش جوياني كه در رشته ادبيّات به تدريس مشغولند تا شايد فضاي سياسي ، اجتماعي و فرهنگي شاعر را بهتر درك كرده ودانش آموزان نيز با اين شاعر شهير كه كم و بيش در كتب دبيرستاني معرّفي مي شود آشنايي لازم را پيدا نمايند و به درك بيشتر مضامين و محتواي شعري اين شاعر پي ببرند . ب ) هدف از تحقيق شعر و ادبيّات از ديرباز در ممالك شرقي از اهميّت والايي برخوردار بوده است امّآ آن شاعري ماندگار است كه افكار والايي داشته باشد و براي دفاع از ميهن و آرمان هاي اسلامي ، مايه گذاشته باشد . برخلاف اعتقادات گروهي از روشنفكران كه قيصر را جزو گروههاي خاصّي معرّفي كرده بودند ، با اين تحقيق گرد و غبار اين اتّهامات از دامن اين شاعر پاك مي گردد و مردمي تر نمود پيدا مي كند . زيرا او هم شاعر كودكان و نوجوانان است ، هم شاعر ولايي و آييني و هم شاعر جبهه و جنگ بنابراين يكي از ماندگارترين چهره هاي شعر و ادبيّات معاصر مي باشد . ج ) روش شناسي تحقيق : روش تحقيق بر اساس : گردآوري فيش هاي اطّلاعاتي از منابع و مآخذ ، مجلّات علمي استفاده از كتابخانه ها ، كمك از اينترنت و بانك هاي اطّلاعاتي و درآخر روش توصيفي و كاربردي مي باشد . د ) پيشينه ي تحقيق : تا آن جا كه اطّلاعات و معلومات من اجازه مي دهد اين مقوله با كم و كيف و شيوه هاي خاصّي كه در پيش گرفته شده است سابقه ندارد . هر چند مقاله هاي مختلفي درست بعد از درگذشت مرحوم قيصر امين پور ارائه شد امّا هر يك به بُعدي از ابعاد شخصيّتي ، افكاري ، محتوايي و فرماليستي شعر او پرداخته بودند و همين اواخر د

۹ بازديد
زندگي دكتر قيصر امين پور و تحولات اجتماعي در سه دهه شعر ايشان

تحقيقات انجام شده درباره ي دكتر قيصر امين پور آن اندازه حائز اهميّت است كه در ثبت وقايع اجتماعي و تاريخي سهم بزرگي را بر عهده مي گيرد و تعهّدات شاعر را در موارد اشعار دفاع مقدّس و اشعار آييني به اثبات مي رساند

دانلود زندگي دكتر قيصر امين پور و تحولات اجتماعي در سه دهه شعر ايشان

زندگي  دكتر قيصر امين پور تحوّلات اجتماعي سه دهه ي شعر ايشان پروژه پژوهش مقاله جزوه تحقيق دانلود پروژه دانلود پژوهش دانلود مقاله دانلودجزوه دانلود تحقيق
دسته بندي تاريخ و ادبيات
فرمت فايل doc
حجم فايل 366 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 137

زندگي دكتر قيصر امين پور و تحوّلات اجتماعي در سه دهه ي شعر ايشان

 

 

پيوست ها 

چكيده ي انگليسي پايان نامه 

 

چكيده

اين مجموعه شامل مطالبي پيرامون زندگي دكتر قيصر امين پور و تحوّلات اجتماعي در سه دهه ي شعر ايشان ( 1364-1357 ) ، ( 1375-1364 ) ، ( 1385-1380 ) مورد بحث و برّرسي قرار گرفته است هدف از اين تحقيق : شناخت افكار ايدئولوژيكي شاعر ، آشنايي با تعهّدات اخلاقي و اجتماعي ، مردم گرايي و انسان گرايي شاعر ، احتراز شاعر از گروه ها و دسته هاي دوره اي شناخت ، شخصيّت علمي و آكادميك ايشان به عنوان استاد دانشگاه و نگاهي به بُعد روان شناسي شاعر در سرودن هر اثر مي باشد .

روش تحقيق براي رسيدن به هدف مورد نظر ، گردآوري فيش ، مطالعات كتابخانه اي و كاربرد اينترنت همراه با روش توصيف و كاربرد مي باشد .

طبق تحقيقات انجام شده قيصر شاعري هم درد است كه از ميان توده ي مردم ظهور مي كند امّا هيچگاه توده اي نمي شود . قدرت اعتراض و شكايت شاعر و شيوه ي روايي گري او در رساندن اخبار جنگ                  شايسته ي تحسين است .

او خود فرزند جنگ بود و تنها ديده ها را مي سُرود نه شنيده ها را .

او از ابتدا شاعر انقلاب و دفاع مقدّس بود و در ميانه ي عمر تبديل به شاعري از جنس مردم گشت و سرانجام به دنبال خويشتن خويش مي گشت تا نيمه ي پنهاي خويش را كشف و جوابي براي سؤال هاي فلسفي خويش بيايد و سرانجام از دور ، دستي بر آتش رساند و عارفي عاشق گونه در لباس عرفاني ظاهر شد . او بي تفاوت بود ، بي تفاوت به زر و زور ، بي تفاوت به رياكاري و نمايش مردم و بي تفاوت به خودش .          آن زمان كه خود را شناخت خود را به خدايش باخت و با هجرت از اين دنيا ساخت .

 مقدّمه

به نام آن خدائي كه شعور را در وجود انسان نهاد تا گوهر شعر را بيابد و آويزه ي وجود خويش نمايد . هر آينه شعر و شاعري در ميان جوامع مختلف مايه ي آرامش روح و روان است تا آنجا كه شعرا را دنباله رو انبياء معرّفي نموده اند .

اينك نيز با استعانت از خداوند متعال ، دستي از آستين بيرون آورده و گذري بر كوچه هاي شعر معاصر زده ايم ، كوچه هايي كه چندي است با آب و جاروي احساسات و عواطف آراستگي خاصّي پيدا كرده است .

يكي از آراستگان ادبيّات معاصر دكتر قيصر امين پور است كه سرآمد شاعران معاصر و نماينده ي ادبيّات دفاع مقدّس است در اين كتاب سعي بر اين است طبق ضرورت، چشم اندازي بر زيبايي شناسي ،                 روان شناسي ، جنبه هاي اخلاقي و اجتماعي شعر داشته باشيم تا پاسخي باشد براي نيازمندان شعر و ادب تا طَرفي بربندند و در راه نمانند .

به اميد آن روز

  

طرحنامه ي تحقيق

الف ) اهميّت تحقيق

تحقيقات انجام شده درباره ي دكتر قيصر امين پور آن اندازه حائز اهميّت است كه در ثبت وقايع اجتماعي و تاريخي سهم بزرگي را بر عهده مي گيرد و تعهّدات شاعر را در موارد اشعار دفاع مقدّس و اشعار آييني به اثبات مي رساند و كمكي است براي دانش جوياني كه در رشته ادبيّات به تدريس مشغولند تا شايد فضاي سياسي ، اجتماعي و فرهنگي شاعر را بهتر درك كرده ودانش آموزان نيز با اين شاعر شهير كه كم و بيش در كتب دبيرستاني معرّفي مي شود آشنايي لازم را پيدا نمايند و به درك بيشتر مضامين و محتواي شعري اين شاعر پي ببرند .

 

ب ) هدف از تحقيق

شعر و ادبيّات از ديرباز در ممالك شرقي از اهميّت والايي برخوردار بوده است امّآ آن شاعري ماندگار است كه افكار والايي داشته باشد و براي دفاع از ميهن و آرمان هاي اسلامي ، مايه گذاشته باشد . برخلاف اعتقادات گروهي از روشنفكران كه قيصر را جزو گروههاي خاصّي معرّفي كرده بودند ، با اين تحقيق گرد و غبار اين اتّهامات از دامن اين شاعر پاك مي گردد و مردمي تر نمود پيدا مي كند .

زيرا او هم شاعر كودكان و نوجوانان است ، هم شاعر ولايي و آييني و هم شاعر جبهه و جنگ بنابراين يكي از ماندگارترين چهره هاي شعر و ادبيّات معاصر مي باشد .

 

ج ) روش شناسي تحقيق :

 روش تحقيق بر اساس : گردآوري فيش هاي اطّلاعاتي از منابع و مآخذ ، مجلّات علمي استفاده از كتابخانه ها ، كمك از اينترنت و بانك هاي اطّلاعاتي و درآخر روش توصيفي و كاربردي              مي باشد .

 

د ) پيشينه ي تحقيق :

 تا آن جا كه اطّلاعات و معلومات من اجازه مي دهد اين مقوله با كم و كيف و شيوه هاي خاصّي كه در پيش گرفته شده است سابقه ندارد . هر چند مقاله هاي مختلفي درست بعد از درگذشت مرحوم قيصر امين پور ارائه شد امّا هر يك به بُعدي از ابعاد شخصيّتي ، افكاري ، محتوايي و فرماليستي شعر او پرداخته بودند و همين اواخر دانشجوي مصري ، خانم اميره عبدالحكيم مصطفي ، عنوان پايان نامه ي خود را « جماليّات الاداء الغوي في شعر قيصر امين پور » و ترجمه المجموعه الشعريه ( يا نگاهي به گل ها همه آفتاب گردانند ) انتخاب كرده است كه در دانشگاه منوفيه مصر مراحل پاياني تدوين را           مي گذراند .

در ضمن رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در مصر اخيراً در حال تمهيد مقدّمات سفر علمي براي نويسنده ي اين پايان نامه به ايران بودند تا از نزديك با شخصيّت ادبي اين شاعر گرانمايه و آثار ادبي او آشنا شود و بر غناي علمي رساله اش بيفزايد امّا متأسّفانه با در گذشت دكتر قيصر امين پور ، اين نويسنده بايد در آثار گرانقدر ايشان تفحّص نمايد .

يكي ديگر از پژوهندگان اين موضوع دانشجويي به نام شايسته دستخط گشتي مي باشد كه بر روي عنوان« اصالت زيبايي شناسي در اشعار قيصر » در مهر ماه 1383 كار كرده است امّا تا كنون بر روي جنبه هاي مختلف اين شاعر تحقيقي صورت نگرفته است .

 

 

 

 

نقد چيست ؟

 نقد در نزد قدما با آن چه امروزه از آن استنباط مي شود متفاوت است . در نزد قدما مراد از نقد معمولاً اين بوده است كه معايب اثري را بيان كنند و مثلاً در اين كه الفاظ آن چه وضعي دارند يا معني آن بر گرفته از اثر ديگري است و به طور كلي از فراز و فرود لفط و معني سخن مي گفتند و اين معني از خود لغت نقد فهميده مي شود زيرا نقد جدا كردن سره از ناسره است . توضيح اين كه در ايّام باستان كلّاً دو نوع پول بود . پول نقره ( درم ) و پول طلا ( دينار ) گاهي در دنيا تقلّب مي كردند و به آن مس مي آميختند و در اين صورت عيار طلا پايين مي آمد . در روزهاي نخست تشخيص مس مخروج با طلا با چشم ميسّر نبود . البتّه بعد از گذشت مدّتي ، مس اندك اندك سياه مي شد 1 چنان كه حافظ فرموده است :

خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان                       تا سيه روي شود هر كه در اوغِش باشد

به سكّه ي تقلبي زر مغشوش و ناسره و امثال اين مي گفتند . چنانكه حافظ فرموده است :

يار مفروش به دنيا كه بسي سود نكرد                         آن كه يوسف به زر ناسره بفروخته بود

لذا در معامله هاي كلان ، زر را به صرّاف عرضه مي كردند تا درجه ي خلوص زر را مشخص كند . در بازار صرّاف با محكي كه به سكّه مي زد درستي يا نادرستي آن را مشخص مي كرد و عيار آن را             مي سنجيد . لذا در مقام تشبيه آثار ادبي را هم به طلا مانند كرده اند كه ممكن است مغشوش باشد و نقّاد آن خالصي ها را با محك نقد ادبي مشخص مي كند . بدين ترتيب چنان كه اشاره شد كار منتقدان باستان بيشتر نشان دادن نقاط ضعف بوده است . جامي در سجه الابرار به منتقدان مي گويد :

 

 

عيب جويي هنر خَود كردي                عيب ناديده يكي صد كردي

گاه بر راست كشي خط گزاف              گاه بر وزن زني طعن رخاف

گاه بر قافيه كان معلول است                گاه بر لفظ كه نامقبول است

گاه نابرده سوي معني پي                             خرده گيري ز تعصّب بروي

در غرب باستان هم چنين بوده است «  فرهنگ وبستر »ذيلِ «criticism» مي نويسد عمل نقّادي كه معمولاً عيب جويي است . جالب اين است كه اين واژه نيز در ارتباط criterion ( از اصل يوناني krinein به معني سنجش است ) كه به معني محك است اما در دوران جديد نقد نقاط قوّت مطرح است . لذا منتقد ادبي مي كوشد با تجزيه و تحليل آن اثر ادبي ، اولّاً ساختار و معني آن را براي خوانندگان روشن كنند و ثانياً قوانيني را كه باعث اعتلاي آن اثر ادبي شده است توضيح دهد . لذا نقد ادبي از يك سو به كار گرفتن قوانين ادبي در توضيح اثر ادبي است و از سوي ديگر كشف آيين هاي تازه ي ممتازي است كه در آن اثر مستقر است . (اليوت) نقد شناس معروف در مقاله ي سنّت و استعداد فردي مي گويد : قوانين ادبي مجموعه ي بسته اي نيستند و تعبير و تفسير ما از آثار كهن ، مدام آن ها را دگرگون           مي كند . 2

نقد ادبي كاري خلّاق است و گاه منتقد ادبي به اندازه ي صاحب اثر بايد داراي ذوق و خلّاقيت باشد در حالي كه نويسنده و شاعر ضرورتاً اهل فضل و آشنا به همه ي فوت و فن هاي علوم ادبي نيست حال آن كه منتقد ادبي بايد دقيقاً به علوم ادبي آشنا باشد تا از آن ها به عنوان ابزاري در تجزيه و تحليل عوامل علّو آن اثر ادبي بهره گيرد .بدين ترتيب مي توان به اهميّت نقد ادبي در گسترش ادبيات و متعلّقات آن پي برد زيرا با نقد ادبي اوّلاً همواره ادبيات و علوم ادبي متحوّل و زنده مي ماند زيرا منتقد در بررسي آثار والا از آن بخش از ابزارهاي ادبي استفاده مي كند كه كار آمد است و خود به خود برخي از ابزارهاي علمي و فنّي فرسوده از دور خارج مي شوند و ثانياً با بررسي آثار والا معايير و ابزارهاي جديدي را كشف مي كند و به ادبيّات كشور خود ارزاني مي دارد . خوانندگان به كمك منتقدان ادبي معاييري به دست مي آورند كه آثار والا را بشناسند و بدين ترتيب به آثار سطحي وقعي ننهند و اين باعث مي شود كه جريان فرهنگي و هنري و ادبي در مسير درست خود حركت كنند و صاحبان رأي و انديشه و ذوق و نبوغ ، مقام           شايسته ي خود را باز يابند .

منتقد در تجزيه و تحليل هاي خود علل برجستگي اين آثار را براي مردم توضيح مي دهد و در اين صورت گويي غير مستقيم به مردم مي فهماند كه چه آثاري فاقد ارزشند .

در كشورهايي كه نقد ادبي رواج و اهميّت بيشتري دارد ، وضع نويسنده و شاعر و نشر و مطبوعات و جريانات فرهنگي معمولاً بسامان است و معمولاً حق به حقدار مي رسد و متعلّقات فرهنگي كمتر مجال سوء استفاده مي يابند .

امروزه نقد ادبي چنان به سرعت در حال تغيير است كه هر آينه بيم آن مي رود كه جاي و نام خود را به نظام ديگري به نام « نظريه هاي ادبي » بدهد .

درباره ي نقد ادبي آن قدر سخن گفته اند كه امروزه يكي از شاخه هاي مطالعات ادبي ، نقد شناسي و بحث در مورد خود نقد است . بنابراين مي توان از نقد ادبي با توجه به تاريخچه اش انتظارات متعددي داشت : عيب اثري را گفتن ، اثري را وصف كردن ، تجزيه و تحليل ادبي ، ديگر گونه خواندن اثري ، تأثير خود را از اثري بيان كردن ، اين انتظارات اوّلاً در هر دوره اي فرق مي كند و ثانياً بستگي به فلسفه يا سليقه ي منتقد دارد .

مثلاً « ميشل فوكو » در مقاله ي معروف « مؤلف چيست ؟ » نقد را چنين تعريف مي كند :

« كار نقد ، آشكار ساختن مناسبات اثر با مؤلف نيست و نيز قصد ندارد تا از راه متون ، انديشه يا تجربه اي را باز سازي كند بلكه مي خواهد اثر را در ساختار ، معماري ، شكل ذوقي و بازي مناسبات دروني اش تحليل كند.3

در اين جا ، مسئله اي پيش مي آيد : اثر چيست ؟

نقد متغيّر ادبي انواعي دارد . كلام ادبي شبكه اي از روابط معنايي و لفظي بين كلمات و جملات است چه آگاهانه به وجود آمده باشد و چه ناآگاهانه . تفسير ادبي در معناي قديم توضيح اين روابط لفظي و معنايي بين كلمات و جملات است امّا تفسير ادبي جديد ( با عنايت به ساختار شكلي ) از هم گسيختن اين روابط و ايجاد روابط ديگري است . لذا يك بار متن از حالت انجماد و تشكّل خارج و سيّال و ذوب  مي شود و بار ديگر دوباره شكل مي گيرد و منجمد مي شود اين شكل دوم كه فهم ديگري است ممكن است با فهم اوّل يعني تشكّلي كه نويسنده ايجاد كرده است متفاوت باشد .

 

نقد ادبي

تعريف نقد : نقد در لغت به معني « جدا كردن دينار و درهم سره از ناسره و تميز دادن خوب از بد و بِهين چيزي برگزيدن است .

در اصطلاح ادب ، تشخيص محاسن و معايب سخن و نشان دادن بد و خوب اثر ادبي است .

اهميّت و فايده ي نقد ادبي 

1- نقد ادبي امكان درك نكته هاي بديع و لطيف آثار را فراهم مي كند در نتيجه خواننده مي تواند از مطالعه ي آثار ادبي بهره و لذّت ببرد .

2- ارزش واقعي آثار ادبي را آشكار مي كند و مشخص مي كند كه رعايت چه قواعد و اصولي سبب شده تا اثري مورد قبول واقع شود و يا وجود چه عواملي سبب شده تا اثري مورد بي اعتنايي قرار گيرد .

3- نقد ادبي مانع از آن مي شود كه گزافه گويان و مدّعيان دروغين بتوانند آثار بي ارزش خود را به جويندگان و طالبان هنر عرضه كنند .

4- نقد ادبي ، وقتي مفيد خواهد بود و ارزش و اهميّت دارد كه دور از شايبه ي اغراض باشد .

5- نقد ادبي ، گذشته از اين كه سازنده و داراي اهمّيت فراوان است گاهي خود نوعي آفرينش هنري نيز محسوب مي شود 4.

حدود و امكان نقد ادبي 

نقد ادبي ، بررسي همه جانبه و كامل يك اثر ادبي است . گذشته از اين اكتفا كردن به شكل ظاهري اثر يعني توجه به نقد لغوي كافي نيست و منتقد مي بايد به بحث در باب جوهر و معني و مضمون يك اثر ادبي نيز بپردازد ( نقد معني ) و هدف و غرض خاص شاعر يا نويسنده را بازگو كند .

اغلب مردم ذوق را ملاك سنجش آثار ادبي دانسته اند و به همين دليل است كه غالباً در ميان مردم در تعيين بهترين شاعر يا نويسنده اختلاف هست .

- منتقد بايد با ديد و وجدان علمي و دور از هر نظر شخصي و با ميزان هاي منطقي و علمي به كار نقد و نقّادي بپردازد .

كامل ترين نوع نقد آن است كه بر كامل ترين شناخت و جامع ترين ديده ها مبتني باشد .

انواع نقد :5 

نقد ظاهري : نقدهايي كه مربوط به شكل ظاهر و صورت هاي عيني يك اثر ادبي است مثل :           نقد لغوي ، نقد فني ، نقد زيبايي شناسي .

نقد لغوي : برّرسي و ارزيابي كاربرد زبان و اصول و قواعد آن در يك اثر ادبي و مربوط به همه ي آثار ادبي است چه نظم و چه نثر .

نقد فني : برّرسي و چگونگي كاربرد فنون بلاغي در شعر و نثر و ميزان ارزش و اعتبار آن هاست .

نقد زيبايي شناسي : برّرسي جوهر هنر به دور از محتواي خاص آن است . ريشه و اساس اين شيوه را در اروپا مي توان در نظريه هاي « كالبريج » انگليسي و « ادگار آلن پو » آمريكايي بايد جستجو كرد .

نقد معنايي : نقدهايي كه با محتوا و درون مايه اثر ادبي ارتباط دارد . مانند نقد اخلاقي ، نقد تاريخي ، نقد اجتماعي ، نقد روان شناسي .

نقد اخلاقي : كه در آن ارزش هاي اخلاقي را اصل و ملاك نقّادي شمرده اند شايد از قديمي ترين شيوه هاي نقد ادبي است . افلاطون در شعر و درام به تأثير اخلاقي و اجتماعي اثر توجه مي كند . ارسطو نيز معتقد است كه هدف شعر ، خاصه تراژدي بايد تصفيه و تزكيه ي نفس باشد . در اروپا ، اهل كليسا در قرون وسطي شعر را به واسطه ي آنكه در خدمت اخلاق نبوده است غذاي شيطان و مايه فساد و ظلالت مي دانند .

نقد اجتماعي : عبارت است از نشان دادن ارتباط ادبيات با جامعه و تأثير جامعه در ادبيّات و همچنين تأثير ادبيات بر جامعه « ميپوليت تن » از منتقدان مشهور نقد اجتماعي است و ادبيات را محصول سه عامل مي داند : 1- زمان 2- محيط اجتماعي 3- نژاد .6

آثار شاعران زير را مي توان با شيوه ي نقد اجتماعي نقد كرد . فردوسي ، مولوي ، سنايي ، عطار كه هر كدام به طرح مشكلات اجتماعي و اخلاقي زمان خود پرداخته اند .

نقد اجتماعي در دوره ي بيداري يعني از اوان مشروطيت چه در شعر و چه در نثر رواج مي يابد از شاعران و نويسندگان معروف اين دوره مي توان به اديب الممالك فراهاني ، علّامه دهخدا ، ملك الشعراي بهار ، زين العابدين مراغه اي و ... اشاره كرد امروزه غالباً شعر و داستان و نمايش نامه را از ديدگاه نقد اجتماعي مورد برّرسي قرار مي دهند و آن را از معتبرترين انواع نقد به شمار مي آورند .

 

نقد ادبي ايران و جهان

سقراط نخستين منتقد ادبي است كه انديشه هايي از او در عرصه ي نقد ادبي به صورت مكتوب            به جا مانده است . البته همانند ساير انديشه هاي فلسفي و حكيمانه ي سقراط انديشه هاي او در زمينه ي نقد ادبي نيز به صورت مستقيم بلكه از طريق آثار افلاطون و تنگاتنگ در هم آميخته و با افكار و انديشه هاي او به ما رسيده است و براي ما به يادگار مانده است .

سه رساله ي دفاع سقراط ( آپولوژي ) ، عشق و زيبايي ( فايد روس ) و هنر راوي ( ايون ) مهم ترين آثار در زمينه ي نقد آراي ادبي و نقد آميز سقراط هستند .

در رساله ي (آپولوژي) كه شرح و دفاعيات سقراط در دادگاهي است كه او را به مرگ محكوم كرد از قول سقراط چنين مي خوانيم :

« پس از آن كه از آزمودن مردان سياسي فراغت يافتم به شاعران روي آوردم تا برخود روشن كنم كه من از آنان نادان ترم . از اشعارشان قطعه هايي برگزيدم كه با كوشش فراوان ساخته بودند و بهترين آثارشان به شمار مي رفت خواستم تا معني اين شعرها را توضيح دهند تامن نيز چيزي بياموزم . شرم دارم پاسخ آنان را بازگو كنم . همين قدر مي گويم كه همه ي حاضران بهتر از خود شاعر درباره ي آن شعرها سخن گفتند . بدين سان دريافتم كه شاعران در شعر سرورن از دانايي مايه نمي گيرند بلكه آثارشان زاده ي استعداد طبيعي و جذبه اي است كه گاه به گاه به آنان روي مي آورد . درست مانند پيشگويان و سرودخوانان پرستشگاه ها ، كه سخنان زيبا به زبان مي آورند . بي آنكه معني گفته هاي خود را بدانند . گذشته از اين ، بدين نكته نيز پي بردم كه شاعران چون شعر مي سرايند ، گمان مي برند كه همه چيز را مي دانند و حال آنكه هيچ چيز نمي دانند . 7

از اين گفته ي منسوب به سقراط چنين بر مي آيد كه اولين نيروي فهم ، نقد ، تفسير شعر ، و         قريحه ي آفرينش شعر و به نظم در آوردن كلام ، تفاوت اساسي قائل بوده و بر اين عقيده بوده كه منتقد شعر مي تواند از سراينده ي آن ، شعر را بهتر درك و نقد و تفسير كند . و به دليل اهميّت تاريخي اين نظر ، بايد آن را سرچشمه و منشأ نقد ادبي در تاريخ ادبيات جهان دانست .

در يك نگاه كلّي بايد گفت كه از ديد سقراط ، شعر و ادبيات حاصل نوعي حالت جذبه ، وجد ، خلسه و از خويش بي خويشي است . در چنين لحظاتي است كه سروش غيبي شعر و تخيّلات شاعرانه را به شاعر ، سخنور ، يا اديب كه در حالت ناهشياري بيدار – خواب است . گويي دارد در بيدراي رؤيا مي بيند ، الهام مي كند و او در دريافت اين حالات و آفات ، اختياري از خود ندارد . از اين ديدگاه سقراط شاعري را نوعي ديوانگي و جنون مي پندارد .

( البتّه جنوني شريف كه هديه ي خدايان به انسان است ) 8

به نظر سقراط شعر و سخنوري و نقّادي را نبايد با لفاظّي و زياده گويي اشتباه گرفت و بايد مهار و لگام كلام را در اختيار داشت و به اندازه و هنجار آن تازاند. همچنين بايد كلام در شعر يا خطابه داراي نظم و نسقي باشند و طوري نباشند كه جا به جا كردن اجزاي شعر يا خطابه تأثيري در معنا و مفهوم آن نداشته باشد و فرقي نكند كه كدام جزء را اوّل را بخوانيم كدام را بعد .

« هر خطابه و گفتار چون موجود زنده اي است كه سر و تن و پا و به عبارت ديگر آغاز و ميان و پاياني دارد و از اين رو اجزاي آن بايد چنان به هم پيوسته باشند كه با يكديگر و با تمام خطابه سازگار باشند . 9

بنابراين اثر ادبي از ديد سقراط بايد متناسب و داراي ساختار موجود زنده باشد و اجزاي آن با هم در هماهنگي و تركيب ارگانيك باشد و كل واحد و منسجمي را تشكيل دهند .

- از ديدگاه سقراط يكي ديگر از ويژگي هاي لازم براي هر اثر ادبي ، اخلاقي بودن آن است . هنر بايد پاك و نيك و شريف باشد و به پستي ها آلوده نشده باشد .

چون سقراط شعر و سخنوري را از منظر اخلاق مي نگريسته و درباره ي ارزش آن ها بر مبناي ملاك ها و معيارهاي اخلاقي حكم و داوري مي كرده است . به همين دليل ، هنري را كه هدف نهايي آن فقط ايجاد لذّت و خوش آمدن باشد و در آن نشان از خيرخواهي و نيك خويي نباشد ، هنري بي فايده و نازيبا مي شمرده است . سقراط شعر يا خطابه اي را كه در آن ها سخنان كفرآميز ، شرارت آميز ، وقيحانه ، دور از شرم و گناه آلود به كار رفته باشد هنري مُضر ، زشت ، ننگين مي شمرده و خالق آن را مستحقّ عقوبت و مجازات مي دانسته است .

سقراط در رساله ي « فايد روس » بحث مفصّلي دارد درباره ي جاودانگي روح و مشاهده ي                 « حقيقت و زيبايي مطلق » در مسير و سفر هزاران ساله خود ، پيش از ورود به كالبد انساني و بر اين باور است كه از ميان ارواحي كه به ديدار حقيقت نائل مي شوند ، گروهي كوچك كه بيش از ديگران توفيق تماشا يافته اند در تن كساني جاي مي گيرند كه دوستداران دانش و جويندگان زيبايي خواهند شد و يا كمر به خدمت فرشتگان دانش و هنر خواهند بست و خدمتگزاران عشق خواهند گرديد . 10

بنابراين از ديد سقراط ، هنر و ادبيات ، اموري روحاني و مقدّس هستند و پردازندگان به آن ها نيز در حقيقت ديوانگاني هستند كه ديوانگيشان بايد ديوانگي خدايي ، تأييد شود .

اينان با ديدن زيبايي در اين جهان ، زيبايي حقيقي را كه در مسير و سياحت روحاني بيش از هبوط زميني ، در آسمان ها و در ملازمت خدايان ديده اند به ياد مي آورند . مي خواهند به پرواز درآيند ولي در خود توان بال و پرواز نمي بينند . ناچار چون مرغي شكسته بال ، غرق در جنون و خواهش و حرمان به هنر روي مي آورند و عشق به زيبايي را از طريق آن باز آفريني و يادآوري مي كنند .

- سقراط دو اصل اساسي را براي خلق سخن خوب چنين مي داند :

« اصل نخست اين است كه سخنور جزئيّات كثير و پراكنده را يك جا و با هم ببينند و بدين سان به صورتي واحد برسد تا هر گاه كه درباره ي موضوعي سخن مي گويد نخست موضوع سخن خويش را تعريف كند و براي شنونده روشن سازد كه درباره ي چه چيز سخن خواهند گفت . اصل دوّم اين كه صورت واحد را به نحو درست به اجزاي طبيعي آن تقسيم كند و هنگام تقسيم چون قصّابي نوآموخته قطعه ها را نشكند . 11

- سقراط خود را طرفدار روش جمع و تقسيم مي داند « چه در سخن پردازي و نوشتن و چه در انديشيدن ، و كلامي را خوش مي دارد كه بتواند در واحد ، جزئيات كثير را ببيند و در جزئيات كثير ، صورت واحد را و او چنين هنري را هنر « اهل ديالكتيك »[1] مي نامد .

سقراط شعر را ميوه ي غلبه بي خويشي ، ناهوشياري ، پر از جذبه و وجد و سرشار از خلسه و خواب مي داند و مي گويد كه براي القاء و الهام شعر و خنيا و ترانه بايد شاعر ، سعادت برخورداري از چنين حالات و آفاتي را داشته باشند و گرنه بي بهره ازجذبه ي غيبي ، ساخته اش بي روح ، خشك ، صنعت گرانه ، عبارات پردازانه مي شود و نه اثري خواهد داشت ، نه شور و حالي بر خواهد انگيخت ، نه ارزشي را دارا خواهد بود .

نگاه افلاطون به ادبيّات نگاهي كاملاٌ اخلاقي – اجتماعي است و نقد ادبي او نيز از همين ديدگاه يعني برّرسي آثار اخلاقي – اجتماعي ادبيّات صورت گرفته است . او ادبيّات را در خدمت تهذيب اخلاقي و تعالي روحي فرد در اجتماع مي خواهد و آن را تا آن جا قبول دارد كه خدمتگزار و ابزار پيشرفت اخلاقي و معنوي انسان باشد نه بيشتر .

در جامعه ي آرماني او كه همان مدينه ي فاضله است ادبيات هيچ نقشي نمي تواند داشته باشد مگر نقش به كمال رساندن انسان ، شُستن آلودگي ها و پستي ها از ضمير انسان ، زدودن زنگارها از روح و روان بشر ، آراستن او به اخلاقيّات شريف و والا . ادبيّاتي كه بد آموزي دارد و روح و روان آدمي را مخصوصاً كودكان و جوانان را كه تأثيرپذيرتر از بزرگسالان هستند ، آلوده مي سازد ، ادبيّاتي كه از خدايان چهره اي پست و شرير ارائه مي دهد ، ادبيّاتي كه انسان را تنبل و گمراه و پست بار مي آورد ، ادبيّاتي كه جز شر چيزي در  پي ندارد ، ادبيّاتي كه با ايجاد ترس از مرگ و دنياي پس از مرگ باعث          مي شود كه جوانان ، بر اثر ترس از مرگ زندگي به هر صورت راحتي همراه با ننگ و خفّت شكست و تسليم و تحقير ، بر مرگ ترجيح مي دهند و در جبهه هاي جنگ به جاي جانفشاني ، ننگ فرار يا تسليم را بپذيرند ، اين گونه ادبيّات مذموم و ناپسند است و بايد ممنوع باشد و از شرّ آن در جامعه جلوگيري شود .

جامعه ي آرماني بايد جلوي اين گونه ادبيّات را بگيرد و به شدت مورد مراقبت و سانسور باشد و نبايد به آثار ادبي با بار مضموني و اخلاقي منفي ، عليرغم همه ي زيبايي ها و ارزش هاي هنري اجازه ي انتشار داده شود .

و در مجموع به ادبيّات تنها در چارچوب اخلاقيّات توجّه داشتند و از لحاظ عقلاني اهميّت زيادي براي ادبيّات و شعر قائل نبودند و به همين دليل به فكر هم نيفتادند كه قوانين و اصولي براي ادبيات وضع و مشخص كنند و نقد ادبي آنها در كل نگاه كلّي نقدي اخلاقي و محافظه كارانه بود .

نقد ادبي در يونان باستان از ديدگاه ارسطو

ارسطو كه با نگرش منطقي به پديده ها ، همه چيز را قانونمند و نظم پذير مي دانست ، نخستين انديشمندي بود كه كوشيد قوانين و اصول آفرينش ادبي را كشف و تدوين كند ، شناخت آفريده هاي ادبي را به قاعده و نظم در آورد و اُسلوب ها و موازيني براي سنجش و داوري آن ها ايجاد كند . به همين دليل اين آموزگار نخست را به حق بايد بنيان گزار و پدر شيوه هاي منطقي نقد و نظريه پردازي ادبي دانست .

مهم ترين اثر به جا مانده از ارسطو در زمينه ي ادبيات و نقد ادبي رساله ي « فن شعر » است . البتّه ارسطو آثار ديگري نيز در زمينه ي نقد ادبي داشته كه يا به طور كلي از بين رفته و يا تنها بخش ها بسيار ناچيز از آن بر جاي مانده است مانند رساله هايي در باره ي شاعران و رساله هايي درباره ي ابداعات .

رساله ي« فنّ شعر » داراي بيست و شش بخش كوتاه است . چهار بخش نخست آن به تعريف شعر و شاعري مي پردازد و درباره ي رابطه ي ميان شعر و تقليد ، منشاء و انواع شعر و انواع تقليد بحث               مي كند .

بخش پنجم مقدمه اي است بر سه موضوع كمدي ، تراژدي ، حماسه .

در بخش ششم تا بخش بيست و دوّم به تعريف تراژدي و مشخّصات آن مي پردازد .

سه بخش از آخرين بخش هاي رساله ي ؟ « فن شعر » درباره ي حماسه است و در اين سه بخش پس از برّرسي ناقص و كوتاهي درباره ي شعر حماسي ، به بررسي شعر حماسي هومرمي پردازد .

در آخرين فصل رساله نيز به مقايسه ي بين تراژدي و حماسه پرداخته و با استدلالي منطقي ثابت        مي كند كه تراژدي بر حماسه برتري دارد و از آن عالي تر است .

در يك فصل از رساله نيز به پاسخ گويي بعضي از اشكالات منتقدان اختصاص يافته و در آن ارسطو خطاهايي را كه در فنّ شعر ممكن است روي دهد ، بررسي ، تجزيه و تحليل كرده است .

يكي از انگيزه هاي اساسي ارسطو در نگارش رساله ي فنّ شعر ، پاسخ دادن به ايرادها و انتقادهايي بوده كه افلاطون از ديدگاه اخلاق و دانش بر شعر و ادبيّات وارد كرده بود ، و ردّ شبهات مطرح شده از طرف او  بود .

افلاطون شعر را از جهت اخلاقي ، زيان آور و ويرانگر مي دانست و از ديدگاه معرفت شناسانه ي آن را دور از حقيقت و فاقد ارزش علمي مي پنداشت . او ارزش زيبايي شناسانه ي ادبيّات را در نظر نمي گرفت يا ناچيز و بي مقدار مي شمرد و به جاي آن از ديدگاه ارزش اخلاقي به ادبيّات نگاه مي كرد .

از ديد افلاطون ، شعر بسي از حقيقت دور است و اگر هم نشاني از معرفت در آن است ، پيوندش با معرفت حقيقي ، بسي سست است و از معرفتي مبهم و مه آلود سرچشمه مي گيرد .

ارسطو براي پاسخ دادن به اين شبهات و انتظارات ، رساله ي فنّ شعر را به رشته ي تحرير درآورد . از ديد ارسطو ، ادبيّات ، اعم از نثر و نظم شعر ، همچون ساير هنرهاي ديگر بر مبناي دو شالوده ي اصلي بنيان گرفته است يكي از اين شالوده ها طبيعت تقليدگر ذهن و روح انسان است و ديگري نياز              طبيعي اش به توازن ، هماهنگي و ريتم است .

بنابراين ادبيّات در همه ي شكل هاي گوناگون خويش ، گونه اي فرآورده ي ذهني است كه از طبيعت مقلّد انساني صاحب قريحه و خلّاق سرچشمه مي گيرد و نياز روحي او به هماهنگي و توازن را ارضا              مي كند .

ارسطو بر اين عقيده است كه انسان به طور غريزي تقليد گر است و از تقليد ماهرانه ي صورت ها و سيرت ها لذت مي برد . شاهد اين دعوي اموري است كه در عالم واقع جريان دارد . « چه موجوداتي كه چشم انسان از ديدن آن ها ناراحت مي شود ، اگر آن ها را خوب تصوير نمايند از مشاهده ي تصوير آن ها لذّت حاصل مي شود » . 12

همچنين ارسطو گرايش به هماهنگي و توازن را در انسان سائقه اي طبيعي و غريزي مي داند و معتقد است كه تركيب اين دو گرايش طبيعي سبب پيدايش شعر و ادبيّات شده است .

پس چون غريزه ي تقليد و محاكات در نهاد ما طبيعي بود . چنان كه ذوق آهنگ و ايقاع مانند تقليد جنبه طبيعي دارند ، كساني كه هم از آغاز امر در اين گونه امور بيشتر استعداد داشتند اندك اندك پيشتر رفتند و به بديهه گويي پرداختند و هم از بديهه گويي آنها بود كه شعر پديد آمد13 .

ارسطو بر اين نظر است كه تقليد انواع گوناگون دارد . از ديد او تقليد ممكن است به صورت روايت موضوع از زبان ديگري باشد يا آن كه موضوع را از زبان خود گوينده و بي دخالت شخص راوي نقل كند و يا ممكن است تمام اشخاص داستان را در حال حركت و عمل تصوير نمايد .

و همين تفاوت هاي موجود در انواع تقليد است كه منجر به پيدايش انواع شعر شده است . آنگاه شعر بر وفق طبع و نهاد شاعران گوناگون گشت :

آن ها كه طبع بلند داشتند افعال بزرگ و اعمال بزرگان را تصوير كرده اند و آنان كه طبعشان پست و فرومايه بود به توصيف اعمال دونان و فرومايگان پرداختند14 .

اين دسته ي آخرين ، هجويات را سرودند و آن دسته ي نخست ، به نظم سرودهاي ديني و               ستايش ها دست زدند .

ارسطو عقيده دارد كه تكامل هجو سُرايي منجر به پيدايش سبك و اوزان خاصي در ادبيّات شد كه آن را اوزان « ايامبيك » [2]ناميدند و تكامل بعدي آن سبب پيدايش كمدي در ادبيّات شد و تكامل ستايش سرايي منجر به اوزان « هروپيك » شد كه تكامل بعدي آن به پيدايش حماسه انجاميد و سپس شاخه اي از حماسه سرايي به گونه اي خاص رشد كرد و به پيدايش تراژدي منجر شد .

چون تراژدي و كمدي پديد آمد ، شاعران هر يك بر وفق طبع و مذاق خويش يكي از اين دو شيوه را پيش گرفتند بعضي ها به جاي آن كه شعر ايامبيك بسرايند ، سُراينده ي كمدي شوند و برخي به جاي آنكه شعر هروبيك بگويند گوينده ي تراژدي گشتند15 .

ارسطو بر اين اساس به اين برداشت اساسي مي رسد كه شاعر بيشتر بايد افسانه ساز باشد تا سازنده ي سخنان موزون و جوگير ادبيّات ، افسانه سازي و قصّه پردازي است نه سخن سرايي و نظم پردازي .

در تأليف نيز شاعر بايد در حد امكان وضع اشخاص و حركات آن را پيش خود مجسّم كند چنان كه بدبختي و نوميدي او بتواند حقيقتي جلوه كند .

و شاعر قادر و توانا كسي است كه خود تا بيشترين حدّ اثر پذير و داراي عواطف رقيق ، و زير نفوذ عواطف و هيجانات واقعي باشد .

در جمع بندي نهايي بايد رساله ي فنّ شعر ارسطو را نخستين رساله درباره ي ادبيّات و نقد ادبي دانست و ارسطو را معلم بزرگ فنّ نقد و نظريه پردازي ادبي به شمار آورد .

نقد ادبي در روم باستان

ادبيّات رومي از انتشار و گسترش تمدّن ، فرهنگ و ادبيّات يوناني در ميان روميان پديد آمد . روميان پيش از آشنايي با يونانيان ، آشنايي چنداني با شعر و ادبيّات نداشتند و حتّي واژه اي ويژه براي نامگذاري شعر و ادبيّات در زبان آن ها موجود نبود . روميان پيش از آنكه اهل ذوق و ادب و هنر باشند . مردان رزم و مبارزه و سياست بودند و از فنون جنگ آوري و رقابت سياسي بيشتر از فنون ادبي سر در مي آوردند و به قول « ويرژيل » :

« روميان براي هنر آفريده نشده بودند ، بلكه جهت سلطه و حكومت ساخته شده بودند ، از نظر آن ها هر گونه فعاليّت فكري و ذوقي ، تلف كردن وقت و هدر دادن عمر ، با ارزش بود .آن ها مردان كار و مكر و پيكار بودند و « كساني را كه شعر مي گفتند ، خيال مي بافتند ، يا به انديشه هاي فلسفي و حكمت آميز                 مي پرداختند ، افرادي بيكاره ، لاابالي به حساب مي آوردند »

آن ها حتّي خواندن و نوشتن را به معناي سرباز زدن از كار و تلاش و سازندگي و به عنوان نمودهايي از تن پروري و بيكارگي مي دانستند و به همين دليل ارزش چنداني براي هنر و ادبيات قائل نبودند .            « ماركوس كاتو » را شايد بتوان نخستين نظريه پرداز و منتقد ادبي و رومي شمرد . او از دلبستگان به سنّت هاي اصيل رومي بود . هجوم ادبي ، فلسفي ، علمي ، هنري و فرهنگي يونان به روم ايجاد دگرگوني هاي عميق و گسترده اي در آداب و سنّت و روحيّات و تلقيّات و نگرش رومي در اثر اين هجوم ، باعث نگراني خاطر كاتو بود .

او نخستين نثر نويس بزرگ زبان لاتين بود . رساله ي مشهوري درباره ي فنّ خطابه نوشت و شيوه ي ناهموار و پُر از دست انداز خطابت روحي را بر رواني كسب آموزگاران فنّ بلاغت يوناني، توضيح مي داد .

او به پسرش در اين باره چنين نوشت :

« يونانيان مردمي سركش و تبهكارند . از من بپذير كه چون ادبيات خويش را بر روم ارزاني دارند ، همه چيز را تباه خواهند كرد . »

« كاتو » را بايد اصيل ترين نماينده ي فرهنگ و ادبيات خالص و ناب رومي دانست ، انديشه ها و نظريات ادبي او درباره ي معيارها و موازين درست شعر ، نظم ، نثر و خطابه ، مكتب و تبديل به آموزشگاهي بزرگ شد .  ( در آموزش و پرورش خطيباني چون سيرون و شاعراني چون هوراس و تاسيت ، پس از او پا به عرصه ي وجود گذاشتند .

 


[1]  (dialectic) كلمه ي يوناني كه روش خاصّي از بحث و مناظره است كه براي اوّلين بار سقراط حكيم آن را به كار برد .

[2]  (Iamb) – سيلاب نامؤكد به دنبالش يك سيلاب مؤكّد كه از پنج ضرب تشكيل شده است .

 

فهرست مطالب

 

مقدّمه............................................................................................................................................................................. 1

اهميّت تحقيق.......................................................................................................................................................... 2

اهداف تحقيق........................................................................................................................................................... 2

روش تحقيق.............................................................................................................................................................. 3

پيشينه ي تحقيق.................................................................................................................................................. 3

فصل اوّل : تعريف نقد

1-1 نقد چيست ؟.................................................................................................................................................. 4

2-1 نقد ادبي........................................................................................................................................................... 7

3-1 نقد ادبي ايران و جهان................................................................................................................................. 9

پي نوشت هاي فصل اوّل.................................................................................................................................. 19

فصل دوّم : معرّفي قيصر امين پور 

1-2 زندگي نامه ي قيصر امين پور................................................................................................................... 20

2-2 دوره ي اوّل شاعري قيصر ( دهه ي اوّل )............................................................................................. 23

3-2 دوره ي دوّم شاعري قيصر ( دهه ي دوّم )............................................................................................ 45

4-2 دوران سوّم شاعري قيصر ( دهه ي سوّم )............................................................................................ 53

5-2 دوران كمال شاعر.......................................................................................................................................... 59

6-2 اوضاع سياسي و اجتماعي در دهه ي اوّل............................................................................................. 66

7-2 تأثير اوضاع سياسي و اجتماعي بر ادبيّات............................................................................................. 70

8-2 شعر مقاومت و ويژگي هاي آن ................................................................................................................ 74

9-2 قيصر و شعر مقاومت.................................................................................................................................... 81

10-2شعر آييني و ويژگي هاي آن................................................................................................................... 87

11-2 قيصر و شعر آييني.................................................................................................................................... 91

12-2 تحو

آموزش افعال کمکی در زبان انگلیسی بخشی اساسی از یادگیری گرامر و مهارت‌های زبانی است. این افعال کمکی برای ایجاد زمان‌های مختلف، سؤالی کردن، منفی کردن جملات و بیان امکانات و توانایی‌ها به کار می‌روند. یکی از افعال کمکی معمول، "to be" است که به صورت مثبت، منفی و سوالی در تمام زمان‌های انگلیسی به کار می‌رود. برای مثال، در زمان حال ساده، "I am", "you are", "he/she/it is" و در منفی "am not", "are not", "is not" استفاده می‌شود.

 

افعال کمکی دیگر مانند "will" برای بیان زمان آینده، "can" برای نشان دادن توانایی، "may" برای اعطای مجوز و "must" برای بیان الزام به کار می‌روند. با یادگیری این افعال کمکی و ترکیب آنها با سایر اجزای جمله، دانشجویان می‌توانند قادر به صحیح استفاده از زمان‌ها و ساختارهای مختلف زبان انگلیسی شوند و مهارت‌های مکالمه، نوشتاری و شنیداری خود را بهبود بخشند.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.